رهی معیری

رهی معیری

گیسوی شب

۱

شب این سر گیسوی ندارد که تو داری

آغوش گل این بوی ندارد که تو داری

۲

نرگس که فریبد دل صاحب‌نظران را

این چشم سخنگوی ندارد که تو داری

۳

نیلوفر سیراب که افشانده سر زلف

این خرمن گیسوی ندارد که تو داری

۴

پروانه که هردم ز گلی بوسه رباید

این طبع هوس‌جوی ندارد که تو داری

۵

غیر از دل جان سخت رهی کز تو نیازرد

کس طاقت این خوی ندارد که تو داری

تصاویر و صوت

نازنین بازیان :

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۲/۱۰/۰۱ - ۱۱:۱۶:۵۲
این غزل را جناب وفائی در گلهای رنگارنگ 456 به زیبائی تمام، به تصنیف خوانده اند.
user_image
سیاوش
۱۳۹۴/۰۳/۱۸ - ۰۷:۱۶:۳۲
باسلام وممنون از وبلاگ خوبتون رهی یکی از بهترین شاعرهای معاصر ما بود این شعر زیبا رو رهی موقعی سروده که مریم عشق رهی اونو رها میکنه
user_image
میثم
۱۳۹۶/۱۱/۲۲ - ۰۱:۴۶:۳۷
رهی واقعا یکی از شاعران معاصری هست که تغزل واقعی در غزلهاش ب وضوح دیده میشه. این غزل رو گویا خطاب به معشوق خود مریم فیروز سروده است. خدایش بیامرزاد