
رهی معیری
شبزندهدار
۱
خاطر بیآرزو از رنج یار آسوده است
خار خشک از منت ابر بهار آسوده است
۲
گر به دست عشق نسپاری عنان اختیار
خاطرت از گریه بیاختیار آسوده است
۳
هرزهگردان از هوای نفس خود سرگشتهاند
گر نخیزد باد غوغاگر غبار آسوده است
۴
پای در دامن کشیدن فتنه از خود راندن است
گر زمین را سیل گیرد کوهسار آسوده است
۵
کجنهادی پیشه کن تا وارهی از دست خلق
غنچه را صد گونه آسیب است و خار آسوده است
۶
هرکه دارد شیوه نامردمی چون روزگار
از جفای مردمان در روزگار آسوده است
۷
تا بود اشک روان از آتش غم باک نیست
برق اگر سوزد چمن را جویبار آسوده است
۸
شب سرآمد یک دم آخر دیده بر هم نه رهی
صبحگاهان اختر شبزندهدار آسوده است
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ارجمندی
سید حسن هاشمی
ایرانی
saboor raheel
سید محسن
دکتر کریمی