رهی معیری

رهی معیری

باران صبحگاهی

۱

اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی

خرم کند چمن را باران صبحگاهی

۲

عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم

دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی

۳

چون زلف و عارض او چشمی ندیده هرگز

صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی

۴

داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی؟

مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی؟

۵

ای گریه در هلاکم هم عهد رنج و دردی

وی ناله در عذابم هم‌راز اشک و آهی

۶

چندین رهی چه نالی از داغ بی‌نصیبی؟

در پای لاله‌رویان این بس که خاک راهی

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۵۰
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
نگین شکروی
۱۳۸۹/۰۳/۲۰ - ۱۳:۰۰:۰۴
با درود وسپاس فراواندر بیت دوم "عمری ز مهرت ای مه..." و در بیت چهارم "...از درد من چه پرسی" و در بیت ششم "چندین رهی چه نالی ..." صحیح است.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
ماندانا
۱۳۹۴/۰۳/۲۴ - ۰۳:۲۸:۴۰
عاشق رهی هستم اشعارش بسیار زیباست.سپاسگذارم
user_image
ایرانی
۱۳۹۷/۰۱/۲۱ - ۰۸:۳۵:۲۳
در بیت سوم آرایه لف و نشر نامرتب بکار رفته. شاعر زلف را در سیاهی به شام وعارض ( چهره معشوق ) را در سپیدی به صبح مانند کرده است.
user_image
احمد
۱۴۰۰/۰۱/۲۲ - ۰۸:۲۵:۰۲
در بیت اول، به زیبایی هر چه تمامتر، اثر طراوت و سرور و بهجت حاصل از اشک و راز و نیاز شبانه را بر روح انسان، با آوردن عبارت "باران صبحگاهی" و اثر آن بر چمن، بیان کرده است.