
رهی معیری
ساز سخن
۱
آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟
۲
سیمین و تابناک بود روی مه ولی
سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟
۳
دارد لبی که مستی جاوید میدهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا؟
۴
خفتم به یاد یار در آغوش گل ولی
آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟
۵
بیسوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟
بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا؟
نظرات
صفایی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
کسرا