رهی معیری

رهی معیری

آغوش صحرا

۱

عیب‌جو دلدادگان را سرزنش‌ها می‌کند

وای اگر با او کند دل آنچه با ما می‌کند

۲

با غم جان‌سوز می‌سازد دل مسکین من

مصلحت بین است و با دشمن مدارا می‌کند

۳

عکس او در اشک من نقشی خیال‌انگیز داشت

ماه سیمین جلوه‌ها در موج دریا می‌کند

۴

از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم

هرکه چون گل خواب در آغوش صحرا می‌کند

۵

خاک پاک آن تهیدستم که چون ابر بهار

بر سر عالم فشاند هرچه پیدا می‌کند

۶

دیده آزادمردان سوی دنیای دل است

سفله باشد آنکه روی دل به دنیا می‌کند

۷

عشق و مستی را از این عالم بدان عالم بریم

درنماند هرکه امشب فکر فردا می‌کند

۸

همچنان طفلی که در وحشت‌سرایی مانده است

دل درون سینه‌ام بی‌طاقتی‌ها می‌کند

۹

هرکه تاب منت گردون ندارد چون رهی

دولت جاوید را از خود تمنا می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۹۰
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
صفایی
۱۳۸۹/۰۳/۱۰ - ۰۲:۴۵:۱۵
بیت چهار:سحرگهبیت هشت:همچنان طفلی...
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
آناهیتا
۱۳۹۴/۰۹/۱۴ - ۰۵:۳۶:۳۲
احتراماخاک پای آن تهیدستم؛ صحیح است.
user_image
نوید
۱۳۹۵/۰۷/۱۴ - ۰۷:۱۹:۴۵
سلامدر بیت پنجم «خاک پای آن...» صحیح است.متشکرم