
رهی معیری
غنچه پژمرده
۱
عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ است
هرکه از سر بگذرد از فکر بالین فارغ است
۲
چرخ غارتپیشه را با بینوایان کار نیست
غنچه پژمرده از تاراج گلچین فارغ است
۳
شور عشق تازهای دارد مگر دل؟ کاین چنین
خاطرم امروز از غمهای دیرین فارغ است
۴
خسروان حسن را پاس فقیران نیست نیست
گر به تلخی جان دهد فرهاد شیرین فارغ است
۵
هر نفس در باغ طبعم لالهای روید رهی
نغمهسنجان را دل از گلهای رنگین فارغ است
نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
محمد
محمد یگانه