
رهی معیری
شراب بوسه
۱
شکسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت
دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت
۲
مگر به دامن گل سر نهادهای شب دوش؟
که آید از نفس غنچه بوی آغوشت
۳
میان آن همه ساغر که بوسه میافشاند
بر آتشینلب جانپرور قدحنوشت
۴
شراب بوسه من رنگ و بوی دیگر داشت
مباد گرمی آن بوسهها فراموشت
۵
تو را چو نکهت گل تاب آرمیدن نیست
نسیم غیر ندانم چه گفت در گوشت؟
۶
رهی اگرچه لب از گفتگو فروبستی
هزار شکوه سراید نگاه خاموشت
نظرات
mehan shams
کسرا
امیر.ع.اعرابی