رهی معیری

رهی معیری

آیینهٔ روشن

۱

ز کینه دور بود سینه‌ای که من دارم

غبار نیست بر آیینه‌ای که من دارم

۲

ز چشم پرگهرم اختران عجب دارند

که غافلند ز گنجینه‌ای که من دارم

۳

به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست

یکی‌ست شنبه و آدینه‌ای که من دارم

۴

سیاهی از رخ شب می‌رود ولی از دل

نمی‌رود غم دیرینه‌ای که من دارم

۵

تو اهل درد نه‌ای ورنه آتشی جان‌سوز

زبانه می‌کشد از سینه‌ای که من دارم

۶

رهی ز چشمه خورشید تابناک‌تر است

به روشنی دل بی‌کینه‌ای که من دارم

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۲۱۰
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
صفایی
۱۳۸۹/۰۳/۱۰ - ۰۳:۱۲:۲۵
بیت دو:اخترانبیت سه:به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.