
رهی معیری
پشیمانی
۱
دل زود باورم را به کرشمهای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
۲
به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نهای که بودی
۳
من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی
۴
ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم
نه حکایتی شنیدی نه شکایتی شنودی
۵
چمن از تو خرم ای اشک روان که جویباری
خجل از تو چشمهای چشم رهی که زندهرودی
نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مرتضی
کویر
مهشید ب. سر
ebi
Polestar
خالد بهادر