رهی معیری

رهی معیری

در سایه سرو

۱

حال تو روشن است دلا از ملال تو

فریاد از دلی که نسوزد به حال تو

۲

ای نوش‌لب که بوسه به ما کرده‌ای حرام

گر خون ما چو باده بنوشی حلال تو

۳

یاران چو گل به سایه سرو آرمیده‌اند

ما و هوای قامت با اعتدال تو

۴

در چشم کس وجود ضعیفم پدید نیست

باز آ که چون خیال شدم از خیال تو

۵

در کار خود زمانه ز ما ناتوان‌تر است

با ناتوان‌تر از تو چه باشد جدال تو؟

۶

خار زبان‌دراز به گل طعنه می‌زند

در چشم سفله عیب تو باشد کمال تو

۷

ناساز گشت نغمه جان‌پرورت رهی

باید که دست عشق دهد گوشمال تو

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۲۱۶
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات