
رهی معیری
حلقهٔ موج
۱
گه شکایت از گلی گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم که غیر از عاشقی کاری کنم
۲
هر زمان بیروی ماهی همدم آهی شوم
هر نفس با یاد یاری نالهٔ زاری کنم
۳
حلقههای موج بینم نقش گیسویی کشم
خندههای صبح بینم یاد رخساری کنم
۴
گر سر یاری بود بخت نگونسار مرا
عاشقیها با سر زلف نگونساری کنم
۵
باز نشناسد مرا از سایه چشم رهگذار
تکیه چون از ناتوانیها به دیواری کنم
۶
درد خود را میبرد از یاد گر من قصهای
از دل سرگشته با صید گرفتاری کنم
۷
نیست با ما لاله و گل را سر الفت رهی
میروم تا آشیان در سایهٔ خاری کنم
تصاویر و صوت

نظرات
نگین شکروی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ناشناس
امین کیخا
کسرا