
رهی معیری
جلوه نخستین
۱
رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است
نشان قافلهسالار عاشقان این است
۲
مبین به چشم حقارت به خون دیده ما
که آبروی صراحی به اشک خونین است
۳
ز آشنایی ما عمرها گذشت و هنوز
به دیده منت آن جلوه نخستین است
۴
نداد بوسه و این با که میتوان گفتن؟
که تلخکامی ما زان دهان شیرین است
۵
به روشنان چه بری شکوه از سیاهی بخت
که اختر فلکی نیز چون تو مسکین است
۶
به غیر خون جگر نیست بینصیبان را
زمانه را چه گنه چون نصیب ما این است
۷
رهی ز لاله و گل نشکفد بهار مرا
بهار من گل روی امیر و گلچین است
نظرات
ناشناس
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
حسین علیقلی زاده
Mohsen
طراحی لوگو