رهی معیری

رهی معیری

جلوه نخستین

۱

رخم چو لاله ز خوناب دیده رنگین است

نشان قافله‌سالار عاشقان این است

۲

مبین به چشم حقارت به خون دیده ما

که آبروی صراحی به اشک خونین است

۳

ز آشنایی ما عمرها گذشت و هنوز

به دیده منت آن جلوه نخستین است

۴

نداد بوسه و این با که می‌توان گفتن؟

که تلخ‌کامی ما زان دهان شیرین است

۵

به روشنان چه بری شکوه از سیاهی بخت

که اختر فلکی نیز چون تو مسکین است

۶

به غیر خون جگر نیست بی‌نصیبان را

زمانه را چه گنه چون نصیب ما این است

۷

رهی ز لاله و گل نشکفد بهار مرا

بهار من گل روی امیر و گلچین است

تصاویر و صوت

نازنین بازیان :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۷/۲۵ - ۱۰:۴۴:۳۰
ز آشنایی ما عمرها گذشت و هنوز (هوز نوشته شده)
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
حسین علیقلی زاده
۱۳۹۰/۱۰/۱۰ - ۱۲:۳۹:۰۷
در بیت ششم، "چون نصیب" به اشتباه چوننصیب (سرهم) آمده است.
user_image
Mohsen
۱۳۹۸/۰۲/۲۵ - ۱۵:۰۸:۰۳
سلامدر صفحه قبل یعنی "غزلها - جلد چهارم" نام این غزل به اشتباه " حاصل عمر" نوشته شده.
user_image
طراحی لوگو
۱۳۹۹/۰۲/۱۰ - ۰۶:۵۸:۲۱
نداد بوسه و این با که می توان گفتن؟که تلخکامی ما ز آن دهان شیرین است