
رهی معیری
بهار عشق
۱
روانپرور بود خرمبهاری
که گیری پای سروی دست یاری
۲
وگر یاری ندارد لالهرخسار
بود یکسان به چشمت لاله و خار
۳
چمن بیهمنشین زندان جان است
صفای بوستان از دوستان است
۴
غمی در سایه جانان نداری
وگر جانان نداری جان نداری
۵
بهار عاشقان رخسار یار است
که هرجا نوگلی باشد بهار است
تصاویر و صوت

نظرات
حمیدرضا