
رهی معیری
شمارهٔ ۱ - رسوای دل
۱
هم چو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
۲
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم، سوختم از داغ ناپیدای دل
۳
دل اگر از من گریزد وای من، وای من، وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل، وای دل، وای وای دل
۴
ما ز رسوایی بلندآوازهایم
نامور شد هرکه شد، هرکه شد رسوای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از خندم از امیدواریهای دل
وای، دل
تصاویر و صوت

نظرات