رهی معیری

رهی معیری

شمارهٔ ۱۰ - شکوه عاشق

۱

گه شکایت از گلی، گه شکوه از خاری کنم

من نه آن رندم که غیر، غیر از عاشقی، کاری کنم کاری کنم کاری کنم کاری کنم

۲

هر زمان بی روی ماهی، همدم آهی شوم

هر نفس، هر نفس، با یاد یاری، با یاد یاری ناله زاری کنم زاری کنم

۳

حلقه های حلقه های موج بینم نقش گیسویی کشم

خنده های صبح بینم، یاد رخساری کنم، یاد رخساری کنم

۴

گر سر یاری، یاری بود بخت، بخت نگونسار مرا وای وای

عاشقی ها با سر، سر زلف نگونساری کنم وای وای

۵

نیست با ما لاله و گل را سر الفت رهی، سر الفت رهی

می روم تا آشیان در سایه خاری کنم

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۲۱۷

نظرات