
رهی معیری
شمارهٔ ۶ - گلبرگ
۱
ز خون رنگین بود چون لاله دامانی که من دارم
بود صدپاره همچون گل گریبانی که من دارم
۲
مپرس ای همنشین احوال زار من که چون زلفش، که چون زلفش
پریشان گردی از حال پریشانی که من دارم، که من دارم
۳
ندارد صبح روشن روی خندانی که او دارد، که او دارد
ندارد ابر نیسان چشم گریانی که من دارم، که من دارم
۴
غم عشق تو هر دم آتشی در دل برافروزد
بسوزد خانه را ناخوانده مهمانی که من دارم
۵
رهی از موج گیسویی دلم چون اشک میریزد
به مویی بسته امشب رشتهٔ جانی رشتهٔ جانی که من دارم
تصاویر و صوت

نظرات