
رهی معیری
شمارهٔ ۸ - بوی عاشق
۱
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
۲
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
۳
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کنم
۴
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
۵
غرق تمنای توام
موجی ز دریای توام
۶
من نخل سرکش نیستم
تا خانه در ساحل کنم
۷
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
۸
دانم که آن سرو سهی
از دل ندارد آگهی
۹
چند ار غم دل چون رهی
فریاد بی حاصل کنم
۱۰
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
تصاویر و صوت

نظرات