
رهی معیری
ماه قدحنوش
۱
هوشم ربوده ماه قدحنوشی
خورشیدروی زهره بناگوشی
۲
زنجیر دل ز جعد سیه سازی
گلبرگ تر به مشک سیه پوشی
۳
از غم به سان سوزن زرینم
در آرزوی سیم بر و دوشی
۴
خون جگر به ساغر من کرده
ساغر ز دست مدعیان نوشی
۵
بینم بلا ز نرگس بیماری
دارم فغان ز غنچه خاموشی
۶
دردا که نیست ز آن بت نوشینلب
ما را نه بوسهای و نه آغوشی
بالای او به سرو سهی ماند
مژگان او بخت رهی ماند
۸
ای مشکبو نسیم صبحگاهی
از من بگو بدان مه خرگاهی
۹
آه و فغان من به فلک بر شد
سنگین دلت نیافته آگاهی
۱۰
با آهنیندل تو چه داند کرد؟
آه شب و فغان سحرگاهی
۱۱
ای همنشین بیهودهگو تا چند
جان مرا به خیره همیکاهی؟
۱۲
راحت ز جان خسته چه میجویی؟
طاقت ز مرغ بسته چه میخواهی؟
بینی گر آن دو برگ شقایق را
دانی بلای خاطر عاشق را
تصاویر و صوت

نظرات
آزاده حقانی
محمد رضا
مرادی