رهی معیری

رهی معیری

قطعهٔ ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار)

۱

عمری از جور چرخ مینارنگ

رنجه بودم، ز رنج بیماری

۲

یافت آیینه وجودم زنگ

از جفای سپهر زنگاری

۳

تار شد دیدگان روشن‌بین

زرد شد، چهرگان گلناری

۴

همچو موشی نحیف گشت و نزار

تن فربه چو گاو پرواری

۵

آزمودم همه طبیبان را

در شفاخانه‌های بهداری

۶

کار آن جمله و طبابتشان

کار بوزینه بود و نجاری

۷

نه حکیمی، خبر ز حکمت داشت

نه پرستاری، از پرستاری

۸

پیش بیطار رفتم آخر کار

چاره‌ای خواستم ز ناچاری

۹

وآن شفابخش دام و دد، بگرفت

دستم و رستم از گرفتاری

۱۰

بی‌تأمل علاج دردم کرد

تن ز غم رست و من ز غمخواری

۱۱

طرفه بین، کز طبیبم آن نرسید

که ز دانای فن بیطاری

۱۲

یا من از خیل چارپایانم

یا طبیبان از هنر عاری

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات