
رهی معیری
قطعهٔ ۴۲ - باغبان ملک
۱
ای باغبان طرفه که خواهی به دست عدل
از باغ ملک دور کنی مار و مور را
۲
آنان که دفع گربه و روباه میکنند
رخصت کجا دهند سباع شرور را
۳
تنها شغال، میوه دهقان نمیخورد
در باغ ملک ره چه دهی موش کور را
۴
از خرسهای بیشه نزدیک غافلی
لیکن، کشی به بند شغالان دور را
۵
دیوان به شهر گشته سلیمان عهد خویش
گرگان به خلق بسته طریق عبور را
۶
جمعی که فارغند ز اندوه دیگران
کرده به خلق، غمکده بزم و سرور را
۷
ای خواجه پاس دار که در روزگار تو
بر مور هم ستم نرسد دست زور را
تصاویر و صوت

نظرات