
رضیالدین آرتیمانی
غزل شمارهٔ ۴۴
۱
شور عشقی کرده بازم بیقرار
باز دل را دادهام بیاختیار
۲
گو قرار حیرت ماهم بده
ای که داری در تکاپویش قرار
۳
ما به عهدت استوار استادهایم
گرچه عهد تو نباشد استوار
۴
چند باشم همچو چشمت ناتوان
چند باشم همچو زلفت بیقرار
۵
یا مرا یک روزگاری دست ده
یا که دست از روزگار من بدار
۶
دل تسلی میشود از وعدهات
گرچه خواهی کشتنم از انتظار
۷
گر نداری شوری از ما بر کران
ور نداری شوقی از ما بر کنار
۸
دور از آن روح مجسّم زندهای
زین گران جانی رضی شرمی بدار
نظرات