
رضیالدین آرتیمانی
غزل شمارهٔ ۸۰
۱
ای که به جز دلبری تو کار نداری
کار جز آزار جان زار نداری
۲
ای همه داروی دل مگر تو بهشتی
وی همه آرام جان مگر تو بهاری
۳
آنچه دل دشمنان بهم نسپندد
چند تو بر جان دوستان بگماری
۴
بگسلم از جان و دل اگر بپذیری
بگذرم از هر چه هست اگر بگذاری
۵
ریخت دلم آبرو که خونش بریزی
عذر نگوئی و گر بهانه نیاری
۶
چند بر آن در روی و بار نیابی
مردنت اولی دلا که عار نداری
۷
دور از آن مایهٔ حیات نمرده است
زنده رضی را دگر برای چه داری
تصاویر و صوت

نظرات