رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

غزل شمارهٔ ۸۴

۱

ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی

پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی

۲

ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم

ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی

۳

ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد

بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی

۴

شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم

صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی

۵

گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی

ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی

۶

در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل

اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیزی

تصاویر و صوت

نظرات