
رضیالدین آرتیمانی
غزل شمارهٔ ۹۲
۱
نرگست آن کند به شهلائی
که ندیده است چشم بینائی
۲
آفت پارسایی و پرهیز
آتش خرمن شکیبائی
۳
تو به شوخی چگونه مشهوری
من چنان شهرهام به شیدائی
۴
هر کجا هست میکشد ناچار
حسن شوخی وعشق رسوائی
۵
دل اگر آهن است آب شود
چون تو جام کرشمه پیمائی
۶
گاه نظاره حیرت حسنت
خون کند در دل تماشائی
۷
از غم دوری تو نزدیک است
چون رضی سوزم از شکیبائی
نظرات
ناشناس