رودکی

رودکی

شمارهٔ ۱۰۹

۱

مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی

چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی

۲

چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین

چو ترش روی شوی وارهانی از صفری

۳

به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده

به سنبل تو در گوش مهرهٔ افعی

۴

ببرده نرگس تو آب جادوی بابل

گشاده غنچهٔ تو باب معجز عیسی

تصاویر و صوت

دیوان رودکی سمرقندی (براساس نسخه سعید نفیسی - ی ـ براگینسکی) - رودکی سمرقندی - تصویر ۱۰۷

نظرات

user_image
مصطفی کیشانی
۱۳۹۶/۰۴/۲۶ - ۱۶:۳۷:۳۶
در بیت دوم مصراع اول باید "در" با "درد" جایگزین شود.
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۱/۱۹ - ۱۵:۳۹:۱۲
سلمیسلمی . [ س َ ما ] (اِخ ) از عرایس عرب . زنی معشوقه در عرب و مجازاً، هر معشوق را گویند. (غیاث ) :گشاده رایت منصور او در قنوجشکسته هیبت شمشیر اودل سلمی .ابوالفرج .سفر گزیدم و بشکست عهد قربی رامگر بحیله ببینم جمال سلمی را.ظهیر فاریابی .گر بسر منزل سلمی رسی ای باد صباچشم دارم که سلامی برسانی ز منش .حافظ.--«سلمی» از ریشه «سلم» به معنای سلامت، یعنی دور بودن از آفات ظاهری و باطنی است.[1] این نام ریشه مذهبی دارد و نام‌گذاری به آن مورد تأیید ائمه(ع) است:«قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) لِإِسْمَاعِیلَ حَقِیبَةَ وَ الْحَارِثِ النَّصْرِیِّ اطْلُبُوا لِی جَارِیَةً مِنْ هَذَا الَّذِی یُسَمُّونَهُ کَدْبَانُوجَةَ تَکُونُ مَعَ أُمِّ فَرْوَةَ فَدَلُّونَا عَلَی جَارِیَةٍ لِرَجُلٍ مِنَ السَّرَّاجِینَ قَدْ وَلَدَتْ لَهُ ابْناً وَ مَاتَ وَلَدُهَا فَأَخْبَرُوهُ بِخَبَرِهَا فَأَمَرَهُمْ فَاشْتَرَوْهَا وَ کَانَ اسْمُهَا رِسَالَةَ فَغَیَّرَ اسْمَهَا وَ سَمَّاهَا سَلْمَی وَ زَوَّجَهَا سَالِماً مَوْلَاهُ وَ هِیَ أُمُّ الْحُسَیْنِ بْنِ سَالِمٍ»؛[2] راوی می گوید امام صادق(ع) به من فرمود: برو از خانمی به نام «کدبانوجه» کنیزی برای ام فروه( همسر امام باقر و مادر امام صادق)[3] خریداری کن... من کنیز را خریدم، نام آن کنیز «رساله» بود، امام نامش را به «سلمی»تغییر داد، او را به ازدواج بنده ای به نام سالم درآورد، صاحب فرزند شد و به ام الحسین بن سالم معروف شد.« عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَا سَلْمَانُ اذْهَبْ إِلَی فَاطِمَةَ ع فَقُلْ لَهَا تُتْحِفُکَ بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفِ الْجَنَّةِ فَذَهَبَ إِلَیْهَا سَلْمَانُ فَإِذَا بَیْنَ یَدَیْهَا ثَلَاثُ سِلَالٍ فَقَالَ لَهَا یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَتْحِفِینِی فَقَالَتْ هَذِهِ ثَلَاثُ سِلَالٍ جَاءَتْنِی بِهَا ثَلَاثُ وَصَائِفَ فَسَأَلْتُهُنَّ عَنْ أَسْمَائِهِنَّ فَقَالَتْ وَاحِدَةٌ أَنَا سَلْمَی لِسَلْمَانَ»؛[4] امام صادق(ع) فرمود: امیر المؤمنین علی(ع) به سلمان گفت؟ پیش فاطمه(س) برو و بگو آیا چیزی از تحفه‌‏های بهشت به من لطف نمی‏‌کنی؟ سلمان به حضور فاطمه(س) رفت. پیش آن‌حضرت سه سبد قرار داشت و گفت: ای دختر رسول خدا، آیا تحفه‌ای به من لطف نمی‌‏کنی؟ فرمود: این سه سبد را سه دوشیزه بهشتی آوردند. چون نام‌های ایشان را پرسیدم، یکی از ایشان گفت: من سلمی نام دارم و از آن سلمانم... .
user_image
پدرام شعبان‌زاده زیدهی
۱۳۹۹/۰۸/۲۱ - ۱۱:۱۷:۳۴
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب "صور خیال در شعر فارسی" این قطعه را متعلق به قطران تبریزی دانسته است.عین متن کتاب:" در صور خیال او(رودکی) نشانه های فرهنگ زردشتی به خوبی محسوس است یا بهتر است بگوییم در صور خیال او عناصر ایرانی قدیم بیش از عناصر اسلامی و عربی است و بیشتر شعر هایی که منسوب بدوست و در آن ها سخن از فرهنگ عربی و سامی است، شعر هایی است که از او نیست از قبیل رباعی یوسف روئی کز او فغان کرد دلم یا تشبیه غم به کوه قاف یا اینکه دلش از کرشمه سلمی چون خاطر مجنون از طره لیلی گرفته که مسلم از او نیست و از قطران تبریزی است."