رودکی

رودکی

شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی

۱

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

۲

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

۳

آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی

۴

ای بخارا! شاد باش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

۵

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

۶

میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی

۷

آفرین و مدح سود آید همی

گر به گنج اندر زیان آید همی

تصاویر و صوت

چهارمقالهٔ نظامی سمرقندی از روی تصحیح علامه قزوینی به کوشش دکتر محمد معین چاپ ۱۳۳۱ شمسی » تصویر 76
تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی به اهتمام ادوارد براون، کمبریج، ۱۹۰۰ میلادی » تصویر 48
دیوان رودکی سمرقندی (براساس نسخه سعید نفیسی - ی ـ براگینسکی) - رودکی سمرقندی - تصویر ۱۱۱
فرشید ربانی :
نازنین بازیان :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۷/۰۲/۰۸ - ۱۱:۰۷:۵۲
«آمو» در مصرع دوم با «آموی» جایگزین شد.در کتاب گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم 1373، ص 69) راجع به این شعر آمده:علت سرودن این شعر را چنین نوشته‌اند که نصر بن احمد سامانی در زمستان در بخارا اقامت می‌کرد و در تابستان به سمرقند یا به شهری از شهرهای خراسان می‌رفت. در سالی که به هرات رفته بود، بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و به جها خوشی هوا و فراوانی نعمتها، پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند و بدین سان اقامت او چهار سال طول کشید. سران و بزرگان که از اقامت دراز و دوری از خانواده دلتنگ شده بودند نزد رودکی آمدند و از او خواستند تا کاری کند که امیر به بخارا بازگردد. رودکی این شعر را سرود و آنگاه در مجلس امیر حاضر شد و در پرده‌ی عشاق آغاز به خواندن کرد. چون به بیت «میر سرو است و بخارا ...» رسید امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامه‌ی سفر بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد (نگاه کنید به چهارمقاله‌ی نظامی عروضی ص 49 - 53).در طول تاریخ عده‌ی زیادی از شاعران از جمله امیرمعزی، سنایی، مولوی، وصاف‌الحضره، آذر بیگدلی و جز آنها از این قصیده‌ی رودکی استقبال کرده‌اند (حافظ نیز در این غزل) به این شعر اشاره کرده).تلفظ «مولیان» (که نام جایی است) به صورت Mowlayan ثبت شده.
user_image
وحید
۱۳۸۷/۱۲/۳۰ - ۱۰:۰۷:۰۰
این ابیات در کتاب ادبیات 2 پیش دانشگاهی انسانی آورده شده
user_image
هادی قراختائی
۱۳۸۸/۱۲/۰۶ - ۰۶:۱۰:۳۵
آقای غلامحسین مراقبی عزیز چطور است این شعر را اینطور عوض کنیم بوی موی جولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی اینطوری استدلال می کنیم امیر نصر معشوقه ای فرانسوی به اسم جولیان داشته که رودکی خبر آمدن اورا به امیر داده ؟عزیز من اینها میراث ملی است اگر من و شما بخواهیم آنرا عوض کنیم من و شمایی هم در آینده خواهند آمد و چیز دیگری از اشعار باقی نمی ماند.
user_image
کوشانی
۱۳۸۸/۱۲/۱۹ - ۰۶:۲۵:۳۷
با حرف آقای قراختائی موافقم
user_image
آرش آقامیرزاده
۱۳۸۹/۰۱/۲۴ - ۰۰:۲۵:۰۶
سلام . تشکر می کنم از این اطلاعات جامع و کاملی که ارائه میدهید. منم موافقم که دست بردن به اشعار شاعران و هر اثری چیزی جز بی احترامی به مقام آنها نیست.
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۸۹/۰۱/۲۴ - ۰۴:۳۷:۱۹
آقای هادی قراختایی گرامیبا درود بنگرید برخی از پژوهش ها را در این زمینه که واژة بانگ را به کار برده اند، من نیز بر این باورم و باور داشتن نیز جرم نیست. همان گونه که باور شما نیز جای خود دارد.
user_image
امیر
۱۳۸۹/۰۴/۱۲ - ۲۰:۲۷:۰۶
آب بو ندارد، پس جو نمی‌تواند بو داشته باشد، اما چه بسا در کنار جو گلها یا سبزه‌های معطری در مواقعی از سال سبز می‌شده‌اند و فکر کردن به جوی مولیان مترادف با فکر کردن به همه‌ی اینها با هم و چه بسا خاطرات بسیار خوش دیگری می‌شده‌است و شاعر می‌خواسته است که پادشاه را به یاد همه‌ی آن خاطرات دلنشین بیاندازد. مثلاً بسیاری از ما خاطرات خوشی از کودکی خود داشته و وقتی که به کودکی خود یا خانه‌ی پدری خود فکر کنیم احساس خوبی داشته باشیم. پس وقتی که با دیدن خانه‌ای بگوییم که این خانه رنگ و بوی خانه‌ی کودکیم را داشت منظور نه این است که خانه‌ی کودکی ما رنگ وبوی خاصی داشته بلکه منظور ما احساس مجدد همه خاطرات کودکی است. پس به باور من بوی جوی مولیان می‌تواند ترکیب درستی باشد.
user_image
علیرضا
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ - ۰۲:۳۴:۴۶
کاملا با امیر موافقم
user_image
مهدی
۱۳۸۹/۰۴/۲۹ - ۰۷:۵۰:۵۶
شرمنده اما جو اینجا معناش جوی امروزی نیست که.
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۸۹/۰۷/۲۰ - ۰۶:۲۷:۵۵
با سپاس از
پاسخ ها و پیجویی ها که بی گمان سرآغازی خوش بر پزوهش است، پزوهش به معنی واقعی آن. بی گمان جو همان تصور همگان از این واژه است. امیدوارم در فرصتی همگی ظبط ها را از این سروده بازتاب دهیم، به ویژه باور استاد نفیسی را در سویه های این سروده
user_image
۱
۱۳۸۹/۰۷/۲۹ - ۱۳:۳۲:۳۵
برای شاعر تیره چشم روشن بین ما چرا جوی نباید عطر و بو داشته باشد؟جوی مولیان در این شعر منظور همان رود آمودریا است.
user_image
سینا
۱۳۸۹/۰۸/۱۲ - ۰۵:۴۱:۱۴
این شعر خصوصا بیت اول آن، احساس خاص و خیلی عمیقی را در دل من زنده می کند و فضای زیبا و کهنی را در ذهن من به یاد می آورد. منظور از جوی فقط آب آن نیست که بو نداشته باشد هرچند که این آب خالص است که بو ندارد نه آب جوی اشاره به بوی جوی خیلی دور از ذهن نیست. تاثیر آوا و آهنگ کلام می تواند از مفهوم ان مهم تر باشد. مطلع این شعر آهنگ و اوای زیبایی دارد.
user_image
امیر
۱۳۸۹/۱۰/۲۲ - ۰۹:۴۸:۱۸
ریگ آموی و درشتی های او نه راه او
پاسخ: در نسخ «درشتی راه» آمده.
user_image
خانی ذبیح
۱۳۸۹/۱۰/۲۴ - ۰۴:۳۹:۴۵
ریگ آموی و درشتی های اومرضیه اینجوری خونده
user_image
جدید
۱۳۸۹/۱۲/۰۷ - ۱۳:۴۸:۳۱
به نام حق تعالیبا سلام خدمت آقای غلامحسین مراقبی"بو"در بیت اول ارایه حس آمیزی دارد مثل "بوی نان می شنوم"که یک حس به جای حس دیگر به کار می رود دو اینکه آهنگ شعر را به هم میزندجان بی جمال جانان میل جهان ندارد می توان به جای جان از " روح" یا غیره استفاده کرد ولی شاعر از کنار هم قرار دادن این کلمات دنبال ایجاد واج ارایی "ج" بوده که به ان انتخاب اگاهانه حروف و به منظور بالا بردن کلام (یا نغمه حروف) است و با هیچ ترکیب دیگری نمیتوان در خواننده چنین تاثیری ایجاد کرد تاثیری که باعث شد نصر بن احمد سامانی به بخارا برگردد و......
user_image
جدید
۱۳۸۹/۱۲/۰۷ - ۱۳:۵۲:۰۲
تصحیح میکنم که اگر بانگ بود اهنگ شعر به هم میخورد
user_image
جدید
۱۳۸۹/۱۲/۰۷ - ۱۳:۵۸:۴۰
تصحیح میکنم سطر پنجم به منظور بالا بردن موسیقی کلام
user_image
هستی پیریایی
۱۳۸۹/۱۲/۱۴ - ۰۷:۳۵:۳۵
درودجناب مراقبی، تصحیح کردن "رودکی"، پدر شعر پارسی، کم از گستاخی نیست.شاعران زیادی پس از رودکی از این قصیده یا وزن و ردیف آن استقبال کرده‌اند. از آن جمله‌اند:خسرو از مازندران آید همییا مسیح از آسمان آید همیاین از آن وزن است گفته رودکی«یاد جوی مولیان آید همی»(سنایی غزنوی)خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیمکز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی(حافظ)یاد آن سرو روان آید همیبر تن من باز جان آید همیطاق ابروی کمانش دیده‌امتیر در چشمم کمان آید همی(سعید نفیسی)شهری که از دروازه های آنهم بوی جوی مولیان خیزدهم یاد یار مهربان آید(شفیعی کدکنی)
user_image
مراقبی
۱۳۹۰/۰۱/۲۱ - ۰۲:۰۴:۱۸
با درود و شادباش سال 90 به همگی نکته پردازان و پزوهندگان به ویژه آقایان هادی قراختایی/کوشانی.آرش آقامیرزاده/امیر/علیرضا/مهدی/حمیررضا/سینا/خانی/و خانم هستیبه یک نکته توجه کنیم که کاتب ها، در همة متون دست می بردند، بنگریم تفاوت نسخ یک اثر را. برای نمونه: بشنو از نی چون حکایت می کند سرودة مولوی است یا بشنو این نی چون شکایت می کند؟ تازه، این اختلاف بر سر اثری است که با سراینده فاصلة چندانی ندارد. از همین روست که می بینیم نسخ شاهنامه به دلیل بیش از دو سده فاصله با مرگ شاعر ، تنها به دلیل دخالت کاتبان این گونه متفاوتند. در بارة رودکی می کوشم منبع آن را بیابم و در همین جا بازتاب دهم. بی گمان آرایتان را گرامی می دارم.
user_image
سلطانی
۱۳۹۰/۰۷/۱۵ - ۱۵:۴۸:۴۴
با سلامبوی جوی مولیان...به نظر می رسد "بوی جو"در این جا مجاز می تواند باشد با علاقه همراهی(معیت)؛توضیح این که چون همیشه سبزه و گل و گیاهان معطر در کناره های جو می روییده و البته الان هم همین است،پس منظور شاعر بوی خوش رستنی های معطر است و نه صرفا خود جوی.
user_image
اسدالله
۱۳۹۰/۰۷/۲۰ - ۰۴:۲۷:۰۷
قصیده را امیر سعرا معزی چنین جواب داد :رستم از مازندران اید همی زین ملک از اصفحان آید همی
user_image
کاظم
۱۳۹۱/۰۲/۲۲ - ۱۰:۱۱:۰۰
البته تصحیح اشعار کار کاملا متداولی است که تخصص نیاز دارد. در مورد این شعر ولی بوی جوی مولیان به نظر من ترکیب نامانوسی نیست. توجه کنید که معنای بو منحصر به رایحه نیست. در معنای وسیع‌تر بو می‌تواند اشتیاق و آرزو را برساند:روزی نگر که طوطی جانم سوی لبت بر بوی پسته آمد و بر شکر اوفتاد
user_image
آرش
۱۳۹۱/۰۲/۲۸ - ۰۳:۱۸:۱۷
درسال سوم دبیرستان که بودیم یک دبیر ادبیات فارسی داشتیم درشهرمان (بابل ) بسال 1367بنام آقای یوسفی که آنزمان مطالب خارج ازدرس وروایت ها ونوشته هایی را برای ما می خواند که البته ما درآن سن وسال چندان برای ما قابل فهم نبود اما الان بیاد می آورم که چه حرفهائی برای گفتن داشت وما بچه دبیرستانی های شر وشور هیچ نمی آموختیم . بگذریم .بیاد دارم آقای یوسفی درمورد این شعر و زمینه پیدایش این شعر می گفت این شعر درواقع یک شعر فلوکلوریک وبرگفته از یک واقعه تاریخی مربوط به حمله اعراب به ایران هست که توسط رودکی بدین شکل بازسازی شده است .درزمان حمله اعراب به ایران زیبائی زنان ودختران سمرقند وبخارا شهره عام بودند. واعراب که تا رسیدن به خراسان هیچ مقاومت جدی را مقابل خود ندیدند .ودرمنطقه خراسان قدیم که سمرقند وبخارا جزو آن بود مردان وزنان برای مقابله با اعراب آماده جنگیدن شدند.وفرماندهان اعراب به سپاهیان خود از زیبائی زنان ودختران سمرقند وبخارا می گفتند واینکه اگر آنها راشکست دهیم .زنان ودختران کنیزکان شما خواهند شد .وجنگی سخت بین اهالی سمرقند وبخارا که مردان وزنان همه برای دفاع سلاح برداشتند ازیکطرف واعراب درگرفت .ودراین جنگ ایرانی ها پیروز شدند وجلوی پیشروی لشگر اعراب را گرفتند ودرواقع این اولین شکست اعراب از ایرانی ها بود وبعدازآن اعراب دیگر نتوانستند نیروی نظامی خود راجلوتر ببرند.واهالی سمرقند وبخارا زنان ومردان که پیروزمندانه به شهر باز می گشتند سرودی را می سرودند وشادی می کردند. که بعدها رودکی آن شعر را بزبان زمان خود باسازی کرد.
user_image
محمد صبور صابر
۱۳۹۱/۰۴/۰۱ - ۰۳:۳۹:۴۱
من کاملا با آقای مراقبی موافقم و این که معنی را تغیر بدهیم مثل که مولیان را به جولیان تبدیل کنیم فکر میکنم بعد از چندی دیگر این شعر از رودکی نخواهد بود و شعر مشترک از همه خواهد بود
user_image
Alireza
۱۳۹۱/۱۰/۱۸ - ۱۵:۳۸:۵۷
سلام به همه با احترام عزیزان چرا در نظر ندارید شاید یا احتمال غریب به یقین شاعر این شعر را از دیدگاه خودش بیان داشته که نابینا بوده و فرد روشن دل حقیقی چون رودکی بزرگ نمی تواتنسته رودی را دیده باشد بلکه با تمام وجود و حواس از جمله حس بویایی زیبائی ها را را درک کرده بهتر از هر انسان بینائی و از این باب شعر زیبا و اصیل خود را با کلمه بو آغار نموده، البته این نظر من هست
user_image
Alireza
۱۳۹۱/۱۰/۱۸ - ۱۵:۴۴:۴۲
* با عرض معذرت، واژه ی قریب مذکور در سطر اول را بدین وسیله اصلاح مینمایم
user_image
هومان
۱۳۹۱/۱۰/۲۴ - ۱۳:۲۰:۰۱
من 14 سال بیشتر ندارم و در حدّ نظر دادن نیستم ولی در مورد "بوی جوی مولیان آید همی...یاد یار مهربان آید همی " باید بهبگم که به نظر من :1-چه کسی می گه رودخانه بو نداره؟2-شاعر با بیان ویژگی های آن محل داره آن جا را تداعی می کند.(مانند کسی که از جایی دور در حال بازگشت به زادگاهش است)
user_image
محمد
۱۳۹۱/۱۱/۰۵ - ۰۰:۲۰:۴۹
بنظر من هر چیزی بو ی خودش را دارد . اگر عاشق وطن و زادگاهت باشی ، پس از چندی دوری از آن و هنگامی که بسوی آن بر می گردی ، آشکارا بوی وطن مشامت را می نوازد. بنابراین "بوی جوی مولیان آید همی " بسیار درست است
user_image
آرش
۱۳۹۱/۱۱/۰۵ - ۱۱:۲۹:۰۷
سلام دوباره همه نقل وقول هائی که درخصوص این شعر معروف بیان شده است فقط از کتاب چهارمقاله نظامی عروضی نقل شده است .آیا واقعا هیچ کتاب قدیم دیگر ویا پژوهش جدیدی در خصوص داستان شکل گیری این شعر عمیق وتاثیر گذار وجود ندارد؟اگر دوستان منبع وماخذ دیگری غیر از چهارمقاله نظامی عروضی در خصوص علت سرودن این شعر اطلاع دارند لطفا دراینجا اطلاع رسانی نمایند.واینکه این راهم می دانیم که درقدیم هم شعرا ونویسندگان بعضا نسبت بهم حسادت ورقابت داشتند وبعضا بودند کسانی که چشم دیدن بزرگان رانداشتند.من واقعا نمی دانم ایا بین نظامی عروضی و رودکی چنینی رابطه خصمانه ای بوده است یا خیر اگر چنین باشد باید درنقل وقول نظامی عروضی تردید کرد.البته این کار بزرگان ادب فارسی واهل پژوهش می باشد من که معلوماتم افاقه نمی کند.من که باور نمی کنم این شعر بااینهمه وزن ومعانی ژرف وعمیق وتاثیر گذاری واینکه حداقل دردوره اخیر همه بزرگان ادب فارسی وعرصه هنر وموسیقی روی این شعر کار کرده اند واز سروده های ماندگار ادب فارسی است برای مداحی وخوش خدمتی به امیر سامانی سروده شده باشد. وتنزل دادن این شعر درحد یک مدیحه سرائی شاعر درباری بگمان من کوبیدن ولگد مال گردن این شعر است .انگار بگوئیم شاهنامه فردوسی برای خوش خدمتی به فلان پادشاه ووزیر وامیر زاده سروده شده است .
user_image
سپهر احمدی
۱۳۹۲/۰۱/۲۸ - ۱۳:۳۷:۱۵
بادرودی بی کران بر روح بلند سراینده عالی قدر رودکی جناب استاد ایا نمیپندارید که سراینده میخواسته با استفاده از ارایه حس امیزی فضا سازی بهتری برای شنونده(پادشاه)فراهم کند؟
user_image
سهیل
۱۳۹۲/۰۱/۲۸ - ۱۳:۳۷:۵۵
درود به همگیدوستانی که در مورد واژه بوی نوشتند اولا باید بدونند که رود بو داره برای همین بهتر یکبار کنار کارون برند تا بوی رود رو احساس کننددوم اینکه معنای قدیم واژه بو هست فره وشی در کتاب فرهنگ زبان پهلوی می نویسه بوی یا بوذ که واژه پهلوی هست به معنای بو عطر بخار در شعور و حس کردن استسوم در کتاب ریشه شناسی واژه های فارسی علی نورایی بو را از ریشه واژه هنو اروپایی بهودا می دونه که به معنای آگاه بودن از چیزی است که هم ریشه واژه سانسکریت بودا که به معنای بیدار است می باشد
user_image
علی
۱۳۹۲/۱۱/۰۳ - ۱۰:۰۸:۳۷
با درودآقای مراقبی عزیز همان گونه که برخی دوستان اشاره کردند ، این آب خالص است که بو ندارد و هر جویبار و رودی بوی ویژه خود را دارد و این از دیدگاه دانش نوین پذیرفته است . به جهت رشته ام که زیست شناسی جانوری است باید بگویم که ماهی های قزل آلا نیز از راه بوییدن و تطابق هزاران بوی موجود در دریا که از خاک و گیاهان حاشیه رودهایی که به دریا می ریزند حاصل گشته با بوی جویبار زادگاهشان ، جویباری را که در آن متولد شده اند یافته و به سوی آن میروند تا در آن تخم گذاری انجام دهند .البته بعید است که این شاعر گران قدر پارسی چنین دیدگاه ساده ای داشته باشد و منظور از بوی جوی مولیان زنده کردن خاطرات گذشته امیر نصر سامانی است .
user_image
بهار نارنج
۱۳۹۲/۱۱/۲۸ - ۰۳:۴۳:۵۲
من خودم در کنار رودخانه بزرگ شدم رودخانه بوی خاصی داره که از صدای آب خوش تره پس رودکی نابینا به این زییایی واقف بوده
user_image
ناشناس
۱۳۹۲/۱۲/۱۰ - ۱۲:۲۱:۳۶
اگر بنا باشد شعر شاعررا تغیر دهیم دیگر آن شعر آن شاعر نیستوشما میتوانید بجای فروغ بسراید شبدر هایم را در باغچه می کارم به جای دستهایم.
user_image
رضا
۱۳۹۳/۰۲/۲۴ - ۱۶:۴۴:۱۰
باسلام به نظر حقیر دست کاری در شاهکار ها کاردرستی نیست ومعمولا شاعر بزرگی چون رودکی واژه ی بو را از سر تفنن به کار نبرده بلکه شاید بتوان گفت که استاد به آرایه ی حسامیزی نظر داشته.
user_image
مریم جاهد
۱۳۹۳/۰۳/۰۲ - ۰۲:۵۱:۵۹
با درود به همه دوستان. در باب «بوی جوی» و این که بو دارد یا ندارد زیاد بحث شد اما گمان می کنم مطلب اصلی گفته نشد. کلمه «مولیان» به معنی بندگان است. جوی مولیان ف جویی است که در محله مخصوص بندگان بوده است و گویا بوی خوشی هم نداشته است مثل جوهای پایین شهری امروزی که بوی خوشی ندارند. اما چرا شاعر از آن یاد می کند؟ به همان دلیل که از درشتی های رود آموی یاد می کند و آنرا چونان پرنیان می پندارد؟ چرا ؟ به دلیل دوری طولانی از آن محل و آرزومندی نسبت به آن، خاطرات بد گذشته هم گاهی به نظر زیبا هستند. نابراین بوی بد جوی مولبیان همف مانند درشتی های رود آموی، خاطره انگیز می شود.
user_image
تنگ طه
۱۳۹۳/۰۳/۱۹ - ۱۴:۰۷:۱۲
در جواب برادر گرامی امیر . ریگ آموی و درشتی راه او به نظر صحیحتر می آید در اینجا منظور از درشتی راه ، ناهمواری و خار و خاشاک راه می باشد نه اینکه ریگهای آموی درشت باشند .
user_image
علی
۱۳۹۳/۰۵/۱۴ - ۰۱:۱۷:۳۰
والا نمیدونم چی بگم ،به نظر من اب نه بو داره ،نه رنگ ونه مزه .
user_image
خدیجه
۱۳۹۳/۰۶/۰۱ - ۱۶:۱۶:۰۹
خدا رو شکر ظاهرا مملکت ما اونقد ادیب داره که حتی به غزل پدر شعر فارسی هم خرده می گیرن!!بهتر نیست به اشعار شعرای حی و حاضر ایراد بگیریم که هم بتونن از شعرشون دفاع کنن و هم اینکه این همه شاعر نما ٬موقعیت رشد سلولی نداشته باشن؟
user_image
روح اله
۱۳۹۳/۰۶/۳۱ - ۱۷:۱۱:۱۹
سلام.نظر دوستان رو خوندم.درباره جوی مولیان صحبت زیاد بود اما این عزیزان متوجه این مطلب نیستن که جوی مولیان اسم رود نیست!بلکه اسم یکی از محله های شهر بخارا بوده.تا اونجا که من مطالعه کردم افرادی که اصالتا اهل بخارا نبودن در این منطقه زندگی میکردن.شاید افراد تبعیدی شاید اسرای جنگی حتی ممکنه کسایی بودن که به خاطر شغل وهنری خاص که داشتن به بخارا دعوت شده باشن .به هر حال خواستم دانسته هام رو با دیگران به اشتراک بزارم.خدا نگه دار
user_image
شهاب الدین
۱۳۹۳/۰۹/۲۶ - ۱۲:۰۰:۴۶
جرأت
user_image
پژمان
۱۳۹۴/۰۱/۲۱ - ۰۳:۳۵:۴۲
در باره ی رود آموی و نسبت ش با بخارا چیزی که می‌توان گفت این که آموی از بخارا نمی گذرد. این رود زرافشان است که از بخارا می‌گذرد و دست کم امروز حتا زرافشان هم به آموی نمی‌ریزد.
user_image
منصور
۱۳۹۴/۰۲/۰۷ - ۱۱:۴۵:۲۰
با نظر آقای قراختائی کاملا موافقمچون در غزلی از حافظ هم می خوانیم:خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش "بوی جوی مولیان آید همی"
user_image
م. کریم دهقان
۱۳۹۴/۰۲/۰۹ - ۲۰:۵۴:۲۲
با درود برهمه دوستان گران ارج من فکر می کنم که بوی جوی نوعی از حس آمیزی هست و نگاه واقع نگری درست نمی نماید. چون ترجیح قدما تا واقع نگری بیشتر به نگاه هنری و تخیلی و حس انگاری ادبی بوده است.با عرض حرمت به همه بزرگان
user_image
محسن دهقانی
۱۳۹۴/۰۳/۱۰ - ۰۸:۴۰:۲۶
با سلام.مقاله ی استاد فرهیخته و زنده یاد محمد امین ریاحی در مورد این شعر نوشته است که به دوستان پیشنهاد می کنم. وی با تحقیقات مفیدی که در این باب انجام داده به این نتیجه رسیده که جوی مولیان اصلا منظور جوی آب و...نیست بلکه روستایی ست که هنوز هم در سمرقند با این اسم وجود دارد((روستای جوی مولیان))و این شعر در اصل باد جوی مولیان آید همی ست.قطعا بوی بر این شعر غلط است چرا که در آغاز مصرع دوم هم با بوی شروع می شود و اینکه جوی یا روستای جوی مولیان اصلا بو ندارند و با مهارتی که از رودکی سراغ داریم بعید است این اشتباه را بکند
user_image
محسن دهقانی
۱۳۹۴/۰۳/۱۰ - ۰۸:۵۵:۵۲
در ضمن مصرع دوم هم غلط شروع شده مصرع دوم..بوی یار مهربان آید همی ست.یاد یار مهربان را زنده یاد بنان و یکی از اهنگسازان اگر اشتباه نکنم روح اله خالقی به این شکل تغییر داد
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۳/۱۵ - ۰۷:۳۳:۵۹
این جو ب هیچ وجه جوی اب ک الان مرسومه نیست،جوی مولیان اسم یه محله تو بخاراست
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۳/۱۵ - ۰۷:۳۶:۴۴
من فک نمیکنم ک واقعا درک نکنید منظور از بو چیه:-؟ صرفا برای خاطره سازی بوده نه اینکه اونجا یه بوی خاصی بده هرچند هر فضایی بوی ویژه ی خودشو داره
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۴/۰۴/۰۳ - ۰۳:۳۶:۱۲
بوی جوی مولیان آید همییاد یارِ مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی های اوزیر پایم پرنیان آید همیآب جیحون از نشاط روی دوستخنگ ما را تا میان آید همیای بخارا شاد باش و دیر زیمیر زی تو میهمان آید همیمیر ماه است و بخارا آسمانماه سوی آسمان آید همیمیر سرو است و بخارا بوستانسرو سوی بوستان آید همی
user_image
محمد سالاریانپور
۱۳۹۴/۰۴/۲۰ - ۱۸:۰۷:۲۰
من یک علاقمند به شعر هستم و تصورم این است که جوی مولیان بدون شک در جریان بوده و امیر را همانند جوی مولیان دانسته و آب جاری وقتی ساکن شود بویی از آن به مشام میرسد و باید آن آب حرکت کند و خواسته امیر را آگاه کند که سکونت او بسیار طول کشیده است...که کلا نظر من با بقیه متفاوت میباشد...باتشکر
user_image
هومن
۱۳۹۴/۰۵/۳۱ - ۰۸:۳۲:۴۷
با درود به اساتید فرهیختهمقصود از خنگ در مصرع خنگ ما را تا میان آید همی چیست؟اگر توضیحی باشد ممنون می شوم مرقوم نمایید.
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۵/۳۱ - ۰۹:۲۱:۳۹
هومن گرامی،خنگ، اسب سفید، اسب سیاه و سفیدآب جیحون از نشاط بالا آمده تا میانه بدن اسب در حال گذر از آن...
user_image
سجاد
۱۳۹۴/۰۷/۱۶ - ۱۹:۴۷:۰۵
حافظ شیراز می سراید که:خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیمکز نسیمش بوی خون مولیان آید همی ...
user_image
شجاع الدین شقاقی
۱۳۹۴/۰۸/۰۲ - ۰۶:۰۰:۴۶
از کجا آید همی ؟1-از مُصلّایی مُطلّا ، یک ندا آید همیاز مُصلّا نام ِ اکبر ، با خدا آید همی2- در دل ِ محراب ِ دل ، الله و من قائم شدیمبوی ِ معشوق است و از دین ِ خدا ، آید همی3- عشق ِ من سجّاده ی محراب و دل هم سجده گاهاین اذان ِ عشق و از غیب و قَـفا ، آید همی 4- عهد ِ وصل و ناز ِ یار و ، یاد ِ اوتا ابد از بهر ِ عاشق با وفا ، آید همی5- صحن ِ دل هست و مُصلّا ، هر چه نیّت می کنییک نماز است و جزایَش پشت ِ پا ، آید همی6- دل مُولّـِد گشته خالق ، خودکفایم کرده استسیرَم و ثروت به باقی با صبا ، آید همی7- ای دل آرا ، ای خدا و ای مقیم و یار ِ منبس گوارا یاد ِ تو با این صدا ، آید همی 8- هر زمان و هر مکان خواهم ، نیوشم این صداهِی مپُرس از من چه دانم ، از کجا آید همی ؟ 9- هاتف ِ مسئول ِ عاشقهای حق ، شاید هم اوستهاتف ِ ما هم نمی داند که را و از چرا ؟ آید همی10- تحفه ی درویش و حیّ و حاضر و جان بر کفمرفت و آمد حقّ و فرمانی ، جدا آید همی11- اَجلش چیست ؟ که با نام ِ قَدَر می خواننداز کجا دانم اَجل ، کِی سوی ِ ما آید همی12- مِی پرَستان ، حُکم ِ ساقی حکمت است و از اَزلهر چه پیش آید خوش آید از خدا ، آید همی
user_image
شجاع الدین شقاقی
۱۳۹۴/۰۸/۰۲ - ۰۶:۰۶:۰۴
استاد1-آن روز که در دامن ِ عشق افتادمعاشق شدم و ، عشق شُدش استادم2-استاد ، نگو که در کمین ِ دل ِ منخوابی بنمود و ، دل شُدش بنیادم3-بنیاد نمودم دل و ، در دامن ِ عشقدل پیر شد و ، جمله شُدش اوتادم4-اوتاد نمودم دل و استاد شدم ناطق شدم و نُطق شُدش نوزادم5-دل ناطق و یک حامله از لطف ِ خدااین خطبه ی من ، ز دل شُدش آزادم6-استاد که در مکتب ِ خود راهم دادبر پای ِ دلم ، چنین شُدش افتادم7-بنیادم و اوتاد ، استادمی ای عشقمعشوق بیا ، به وصل ِ خود کن یادم
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۸/۳۰ - ۱۵:۵۳:۲۷
بادرود به همه عزیزان که به عشق ایران وایرانی وادب فارسی اظهار نظر به این قطعه استاد سخن وپدر واقعی شعر فارسی واین وطن پرستی درآن سده کاری بزرگ درآن دوره خفقان که دوقرن سکوت نامیده اند کاری شگرف ووطن پرستانه این شاعر بزرگ ونابینااست که درحدود هفتاد سال پیش معلم ادیب ووطن پرست خوزستانی شادروان بهبهانی مارا با این شاعر بزرگ آشنا نمود روح بلند وپر فتوح هردوشان گرامی باد تصور میکنم نسخه ای که در کتاب فارسی آن زمان سالهای 33یا34 ودر کتابهای ادبیات دانشگاه ها تدریس میشدنزدیکتر به اشعار شاعر بزرگ بوده است واستاد پیرنیا هم همین نسخه راانتخاب وبرای آهنگساز بزرگ شادروان روح الله خالقی که به حق مطلب شاعر بزرگواررابه مخاطبین شنوندگان رادیو انتقال داده بتمام ملت ایران چه آنزمان وچه آیندگان باعذر خواهی از بزرگان وادیبان که اظهار نظر نموده اند ایرج
user_image
میر امیر
۱۳۹۴/۰۹/۲۲ - ۰۵:۴۱:۵۵
سلاممسلما شاعری چون رودکی خوب میدونسته که چی سروده...
user_image
مهران...
۱۳۹۴/۱۰/۰۳ - ۰۷:۲۱:۰۳
درود برهمگان...بیت دوم شعر رو میشه به چالش کشید چون وقتی ریگ درشتی سر راه رود قرار گرفته چطور میشه که مصرع دوم رو به این ربط داد...پرنیان چطور از زیر پاها بیرون میان...تقدس و پاکی پرنیان جایش زیر پا نیست...شاید درک من از این بیت اشتباه باشه...ممنون میشم اساتید محترم
پاسخگوی این متن بنده باشند
user_image
مصطفی
۱۳۹۴/۱۰/۰۴ - ۰۸:۱۹:۴۹
چرا بوی جوی استعاره مکنیه نباشد، به این اعتبار که جوی تشبیه به عطر شده باشد.
user_image
ایمان نوروزی
۱۳۹۴/۱۲/۲۵ - ۰۶:۴۰:۴۲
در مورد مطلب آقای غلامحسین مراقبی. دست بردن در اشعار کهن فارسی، و تغییر آنها به مقضای معانی و درک زمانه خود، این خطر را در پی دارد که گاه، واژه ای با معنای خاص در زمان سراینده، با این دستکاری ها نابود می شود و بعدا و با تحقیقات زبان شناسان تاریخی معلوم می شود که همان واژه اول درست بوده. این کاری که شما می فرمایید همانند بلایی است که نسخه برداران و کاتبان قدیم بر سر شاهنامه و تاریخنامۀ طبری (ترجمۀ بلعمی) و غیره آوردند که حالا اصلا پیدا کردن متن اصیل خودش یک گرفتاری و دشواری عظیم است.
user_image
ابوذر میرزایی
۱۳۹۵/۰۱/۱۲ - ۱۵:۳۷:۴۵
درست است که جوی و رود بو ندارد ولی فراموش نکنیم گیاهان و رویندگان کنار رودها بسیار خوشبو هستند.لذا بوی جوی مولیان آید همی زیباتر است.
user_image
مجید
۱۳۹۵/۰۳/۲۷ - ۱۸:۴۵:۱۷
ضمن عرض سلام خدمت همه عزیزان چرا اینقدر دنبال این هستیم که مصراع اول را تجزیه وتحلیل کنیم هرکسی نظرش محترمه شاعر هم در این مورد میفرماید هرکسی از ظن خود شد یار من وز درون من مجست اسرار من
user_image
علی توانائی جبارزاده
۱۳۹۵/۰۵/۱۶ - ۰۹:۲۷:۰۲
سلام علیکمچه کسی گفته جو بو ندارداتفاقا جو هم بوی خاص خود را دارد.بوی طراوت خاک ، بوی سرسبزی و گلهای اطراف جو ، بوی رطوبت آب ، بوی ماهی ها و ....نگفته بوی آب جوی مولیان ، گفته بوی جویجوی هم صرفا آب جوی نیست ، بلکه جو مکان عبور آب است.بانگ بر خلاف بو تناسب با جو ندارد ، بانگ حو یک ناهماهنگی سنگین دارد ، اما بوی جو سراسر هماهنگی است.
user_image
هیچکس
۱۳۹۵/۰۶/۰۱ - ۰۸:۵۹:۱۳
من با نظر دوستان موافقم، اما حتی اگر جوی بو نداشته باشد در ادبیات ما می توان چنین چیزی را به آن نسبت داد (مشابه حس آمیزی)
user_image
دلخون بختیاری
۱۳۹۵/۰۷/۲۲ - ۱۳:۴۲:۱۹
سلامعزیزان چه چیز این شعر ابهام داره ؟خواهش میکنم خودمون رو به طبع شاعر نردیکتر کنیم. دنبال بو و خشک و تر نرفته و سعی به تحریف فرهنگ و ادب نکنیم. سلامت و سربلند باشید
user_image
محمدی
۱۳۹۵/۰۹/۰۸ - ۱۴:۳۵:۵۷
با سلامبو میتواند مجاز باشد به علاقه مجاورت و منظور بوی سبزه زار و گیاهان معطر حول جوی باشد. "بوی چیزی آمدن" یعنی احساس نشانه های آن چیز و معمولا به معنی مشتاق دیدار آن چیز بودن است. با تشکر از دوستان
user_image
محمدی
۱۳۹۵/۰۹/۰۸ - ۱۴:۴۴:۱۸
سلامبو مجاز است به علاقه مجاورت به معنای رایحه و شمیم گیاهان معطر اطراف رود. بوی چیزی آمدن کنایه است از احساس نشانه های ان چیز؛ و بیشتر به معنای شوق دیدار آن چیز است.
user_image
ناشناخته
۱۳۹۵/۰۹/۰۸ - ۱۶:۰۰:۰۶
شگفتا، شگفت!! کس از بوی بهبود اوضاع سخن نمی گوید. بهبود بویناک است و جوی مولیان نیست؟؟( بو ی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم .....)
user_image
علیرضا محدثی
۱۳۹۵/۱۰/۰۵ - ۰۸:۴۸:۳۷
با سلام به همه ی دوستان و سپاس از توضیحات و نقدهای خوبتان : 1- هر گونه تغییر در آثار بزرگان ولو این که با طبع و ذوق و تشخیص ما درست در نیاید ، مطلقا ممنوع ! و هر گونه جایگزینی یا پیشنهاد واژه ای به جای واژه ای دیگر حتما باید مستند به نسخه یا منبعی کاملا موثق باشد . 2- در کنار برخی رودها و جوی ها ، رستنی ها و سبزی هایی از قبیل گلها و پونه ها و امثال آن می رویند و انبوه می شوند ، به گونه ای که بوی آن ها فضا را معطر می کند و هر کس به آن جوی یا رود نزدیک شود ، این بوهای خوش را استشمام خواهد کرد . بنابراین می توان همه ی این بوهای خوش را به آن جوی نسبت داد . رودکی خواسته با این توصیف ، حس خاطره انگیزی این بوی خوش آشنا و دل انگیز را در امیر نصر زنده و او را تحریک کند . پس این که گفته شده بوی جوی مولیان ، هیچ منافاتی با معطر بودن رستنی های کنار این جوی ندارد و همان را تداعی می کند . 3- شاید اصلا منظور از بوی جوی مولیان ، بوی متعارف مربووط به همین حس بویایی ما نباشد ، بلکه مراد از آن احساس نزدیکی و به یاد آمدن حال و هوای جوی مولیان باشد . ..
user_image
میترا
۱۳۹۵/۱۰/۲۱ - ۰۹:۰۹:۵۹
از همه کسانی که متنی در باره این شعر زیبا نوشتند سپاسگزارم. از هر کدام چیزی یاد گرفتم و این نوع بحث دوستانه و سازنده دل و روانم را شاد کرد. پیروز باشید
user_image
میترا
۱۳۹۵/۱۰/۲۱ - ۰۹:۲۱:۴۶
… و با توجه به نابینایی رودکی، واژه «بو» معنی عمیق تر و پر بار تر از یک تمثیل شاعرانه را پیدا میکند.
user_image
لاله
۱۳۹۵/۱۲/۰۸ - ۱۶:۲۲:۴۲
من شاعر یادنویسنده نیستم ولی با نظر محمد کاملا موافقم...به نظر من منظور از بو همان حس انسان هست حس عمیق و دوست داشتنی به چیزی یا کسی
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۱۲/۲۰ - ۱۶:۱۱:۵۹
با سلامبو همیشه معنی رایحه را نمیدهد که بگوییم جوی بو ندارد.بو علاوه بر رایحه به معنی آرزو و میل است.بوی جوی مولیان آمدن یعنی میل و هوس و اشتیاق جوی مولیان داشتن.همچنانکه حضرت سعدی می گوید:به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم، به خواب عافیت آگه به بوی موی تو باشم.معنیش اینه که حتی در خواب عدم هم در آرزو و اشتیاق موی تو هستم.
user_image
علیرضا جباری
۱۳۹۶/۰۲/۲۸ - ۰۵:۱۲:۱۶
جناب مراقبی درودنمی دانم به آرایه حس آمیزی متوجه هستید یا خیر ، اما دور از پندار نیست که رودکی (نظر به اخباری مبنی بر نابینا بودنش) در مصراع «بوی جوی مولیان آید همی» از این آرایه بهره جسته باشد.مبحث دیگر درباره ضعف های موجود در شعر برخی شاعران است و این به خودی خود مشکلی ایجاد نمی کند. آن ها نیز به سان ما انسان هستند و اشتباه می کنند ٬ این مطلب حل می شود. از این رو مطلبی که شما فرمودید به منزله تغییر اشعار خطاب می شود٬ تمثیلش می شود تصحیح کردن اعمال ننگین در تاریخ که این پذیرفته نیست. موفق و پیروز باشید
user_image
سامان
۱۳۹۶/۰۳/۲۹ - ۱۷:۵۳:۲۴
به قول استاد کدکنی که در کتاب ِ موسیقی شعر از صورت‌گرایان روسی نقل می‌کند، در شعر بر خلاف نثر، این موسیقی‌ست که به معنا جهت می‌دهد و کار ِ شعر ِ چیزی جز به موسیقی رساندن زبان نیست. اگر فرضا این شعر با «بانگ ِ جوی مولیان» آغاز شده بود، کاملا موسیقی به هم می‌ریخت، شعر از آسمان به زمین می‌افتاد و احتمالا از همان قرن ِ چهارم جلوتر نمی‌آمد.
user_image
خشایار
۱۳۹۶/۰۶/۱۰ - ۰۴:۵۵:۲۴
با سلاماتفاقاً جوی و رودخانه و دریا بو دارد.تا بحال اگر به دریا یا کنار رودی رفته باشید بوی رطوبت خاص آن را میشه استشمام کرد.از شعر ایراد نگیرید خودتان شعری بسرایید و هر چه دوست دارید توی آن اعمال کنید
user_image
ورجاوند
۱۳۹۶/۰۷/۰۹ - ۱۵:۲۹:۴۳
دروددر نسخ متفاوت درشتی «های» او ضبط شده است نه درشتی راهلطفاً اصلاح گردد
user_image
میم.کاف.مهریار
۱۳۹۶/۰۹/۱۵ - ۱۰:۲۸:۵۷
دوستان عزیز بو در عرفان به چیز دیگری اطلاق میشه ... من به بوی خوش آن سرو خرامان بروم ... شعرای بزرگ ما روی در عرفان داشتن و برای مسایل آسمانی شعر میسرودن . معنای زمینی هم ازشون استنباط میشده و کاربرد اگه داشته داشته ولی واقعیت اینه که این شعر های زیبا از بالا الهام میشه
user_image
شمس۲
۱۳۹۶/۱۰/۱۸ - ۰۲:۱۱:۱۳
سلام.در کتاب علوم و فنون ادبی دهم انسانی این شعر آورده شده.در کتاب آموی نوشته نه آمودر شعر روح نشاط و شادی وجود دارد
user_image
علی رضا علیاری
۱۳۹۶/۱۱/۰۸ - ۱۳:۲۲:۴۳
با سلام خدمت خوانندگان و ادب دوستان گرامی.سپاس از نظرات خوب شما.اما در خصوص واژه ی بو که فرموده بودند جو بو ندارد باید سه نکته را تذکر دهم.ا.جوی مولیان نام محله ای خوش آب و هوا و سرسبز در بخا را بوده.2.اگر جو را مجازا به علاقه و رابطه ی همجواری گل و گیاه اطراف جو در نظر بگیریم مشکل بو داشتن جو حل می شود.3.بو به معنی آرزو هم هست.به نظرم با دقت در این سه مطلب برخی مباحث طرح شده از درجه ی اعتبار خواهد افتاد.درود بر دوستداران شعر ناب بوی جوی...
user_image
مسیح
۱۳۹۷/۰۱/۱۵ - ۰۰:۳۳:۴۳
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیمکز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی#حافظبا توجه به این بیت به نظر میرسه بوی جوی مولیان بوی خوشی باشه
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۰۱/۱۵ - ۱۳:۲۳:۰۸
بوی جوی مولیان آید همی” بو “ نه تنها آنست که به مشام می رسد ، مفهوم دیگری نیز دارد.بوی جوی مولیان آید همی : به مانای آنست که بگوئیم یاد و خاطره ی آن روزها که در کنار آموی گذراندیم در دلم زنده شد ، در آرزوی بازگشت آن زمان و آن خوشی ها هستم .
user_image
نادریان
۱۳۹۷/۰۲/۰۹ - ۱۴:۰۰:۵۳
دیدم که دوستان بحثی داشتند راجع به این که بگویند بوی جوی مولیان اید همی بگویند بانگ جوی مولیان آید همی عزیزان بگذارید نگاهی کنیم به علت استفاده از واژه بواولین دلیل وزن شعر است که واژه بانگ با واژه بو از لحاظ وزنی متفاوت است و در صورت استفاده وزن شعر به هم میخورد دوم آن که در واژه بو آرایه ایهام وجود دارد .بو دو معنی دارد یکی رایحه و یکی آرزو که در این جا شاعر به معنی دوم توجه دارد و مقصود وی این بوده که شاه آرزوی رسیدن به جوی مولیان را دارد نه این که آب جو بو میدهد!!! عزیزانی که دوست دارند اشعار خاصی بسرایند یا به میل خود طور دیگری بخوانند لطفا ابتدا علم خود را راجع به آن شعر افزایش دهند
user_image
مهدی
۱۳۹۷/۰۳/۱۳ - ۰۵:۳۳:۵۹
دوستان عزیزی که از خود استدلال نموده اند که باید به جای "بو" در مصرع اول از "بانگ" استفاده می شد و....توجه فرمایید که بو به معنی امید است نه رایحه. لذا لطفا اجازه بفرمایید که رودکی کار خود را انجام دهد که اشتباه از ایشان نیست بلکه از شماست که معنی کلمه را نمیدانید.متشکر
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۳/۱۳ - ۰۸:۴۱:۰۲
یعنی بوی کباب و قورمه سبزی و حتی میرزا قاسمی نشندیده اید بدا به روز دماغ چاقتانبوی کباب شنیدن یعنی طمع و هوا و هوس کباب کردن و اینجا هم همین است.یک مثلا مایه دار که رو به مرگ شد و چند نفر از کس و کار او که برای مرده ریگ او دماغ.تیز کنند میگویند لابد بوی کباب شنیده اند.یعنی طمع و هوس مال مادر مرده را دماغ میپرورانند.اینهمه مثل از بو داریمبوی جوی مولیان آید همییعنی بوی جوی مولیان و هوس آن در سر و دماغ دارم.دماغ در عربی مغز سر است و در فارسی بینیدر اصل دماک بوده یعنی دم+اک=نفس کش/دم کشهر چیزی که در مغز به آن بیندیشیم دماغ و زبان و ... همه درگیر میشوند غیر از این بود دنیا این نبود.بوی مرگ-بوی محرم-بوی وطن-بوی آزادی-بوی جنگنشنیده ایم?
user_image
رهام
۱۳۹۷/۰۴/۳۱ - ۱۰:۳۳:۱۸
صدر الدین عینی شاعر تاجیک در کتاب نمونه ادبیات تاجیک در مورد جوی مولیان اینگونه میگوید :جوی مولیان جویی است در نزدیکی قلعه بخارا که در آنجا سامانیان باغ بزرگی داشته اند .فکر کنم این توضیح به اندازه کافی گویا باشد .این قلعه قدیمی هنوز وجود دارد
user_image
رهام
۱۳۹۷/۰۴/۳۱ - ۱۰:۴۳:۵۸
ضمنا بیت سوم را اینگونه ضبط نموده است :آب جحیون ،با همه پهناوری خنگ ما را تا میان آید همیبه معنای اینکه آب رود جحیون که به سبب عرض زیاد آن عمقش کم است ولی تا بالای شکم اسب خاکستری سفید موی ما می آید
user_image
رهام
۱۳۹۷/۰۴/۳۱ - ۱۰:۵۲:۳۳
مصرع دوم بیت اول را اینگونه نیز میشود خواند :بوی جوی مولیان آید همییا،دیار مهربان آید همیبه معنی اینکه بوی جوی مولیان و یا بوی دیار و سرزمین مهربان می آید. یعنی دلم برای سرزمین و دیار خود تنگ شده است
user_image
مسعود
۱۳۹۷/۰۵/۲۶ - ۲۲:۳۷:۴۲
آمده است:بوی جوی مولیان آید همییاد یار مهربان آید همیریگ آمو با درشتی های اوزیر پا چون پرنیان آید همیورود جیحون با همه پهناوریخینگ ما را تا میان آید همی
user_image
مجتبی هادی
۱۳۹۷/۰۶/۰۹ - ۱۳:۵۹:۳۹
دوستان ادیب و بزرگوارنظراتی که تا کنون مطرح شد عمدتا تکراری است و البته بحث کردن و نظر دادن در خصوص "بوی جوی مولیان" که بوی بوده یا بانگ بوده یا باد بوده خب البته بسیار ساده است به نظر میرسه که بیشتر احتیاج به یک بررسی آکادمیک و علمی داشته باشه
user_image
سید طه لاجوردی
۱۳۹۷/۰۶/۱۹ - ۱۱:۱۵:۳۳
بسیار زیبا ،جاودان وتکرار ناشدنی
user_image
پویا منصوری
۱۳۹۷/۰۸/۰۳ - ۲۱:۲۰:۵۷
موضوع بسیار ساده استشاعر نابینا بوده و به عمد این اتفاق افتاده استهدف شاعر دقیقا مثل الان (باعث بحث شدن) بوده ولاغیر
user_image
ققنوس
۱۳۹۷/۰۸/۳۰ - ۰۳:۳۲:۵۲
دوستان عزیز!لطف کنیدمنت بگزاریداشعار را شاعران را با ذوق و قریحه لطیف خود دستکاری نکنید!اگر بلد اید، خودتان مطابق سلیقه ی خودتان شعر بگویید؛اگر نه خواهشا از دستکاری شعر ها پرهیز نمایید.
user_image
یکی بودم
۱۳۹۷/۰۸/۳۰ - ۰۵:۰۶:۰۲
ققنوس آفرین داری این جمله رو رو سر در گنجور باید بنویسن
user_image
هرا
۱۳۹۷/۰۹/۰۱ - ۰۵:۰۹:۱۱
سلامدوستان حالا شما ها چه ایرادایی میگیرید ها.!الان میخواهید به کی این حرف هارا بزنید ؟ رودکی که مُرده
user_image
مجید صدر
۱۳۹۷/۰۹/۱۳ - ۱۳:۲۲:۲۲
تصنیف زیبای این اثر از استاد بنان و بانو مرضیه رو من از طریق لینک زیر گوش دادم و لذت بردم.چه خوب که بتونیم آثار زیبا رو با هم به اشتراک بگذاریم: پیوند به وبگاه بیرونی/
user_image
آرا
۱۳۹۷/۱۰/۰۹ - ۱۶:۱۶:۰۷
ریگ آموبا درشتی های اوزیر پاچون پرنیان آید همیآب جیحون باهمه پهناوریخنگ ما را تا میان آید همیبادرود....فیلم سینمایی دیدم ساخت کشورشوروی سابق درحدود50سال قبل،که دوبیت بالا به انشای نگارش شده ،درآن خوانده می شد
user_image
چیاکو آقازاده
۱۳۹۷/۱۰/۱۰ - ۰۴:۰۷:۳۶
سلام خدمت دوستان، واقعا برام جای تعجب داره مطرح کردن همچین نظر هایی در مورد شعر رودکی بزرگ. آقای مراقبتی عزیز واقعا خودتون می دونید چی میگین بانگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اولاً شرم داره واقعا بو رو به خاطر حس شعر در اول آورده چون حس بویایی اوایین چیزیه که انسان خاطراتش باهاش بیشتر زنده میشه بعد اون موسیقیه یا به قول شما بانگ. رودکی بزرگ این رو در قرن چهارم درک کردهشما در قرن بیتو یک هنوز بر این واقف نیستید؟ خواهش میکنم برای نظر ها و تز هایی که مطرح می کنید یه مقدار فکر کنید.دوماً بو ، جو ف مو ، اینا واج آرایی و وزن ظریفی به شعر داده سوما حتما در طول عمرتون کنار یه جوب برید و عمیقاً نفس بکشید همه چی براتون روشن میشهباتشکر
user_image
چیاکو آقازاده
۱۳۹۷/۱۰/۱۰ - ۰۴:۱۱:۲۶
چیاکو آقازاده نوشته:سلام خدمت دوستان، واقعا برام جای تعجب داره مطرح کردن همچین نظر هایی در مورد شعر رودکی بزرگ.آقای مراقبتی عزیز واقعا خودتون می دونید چی میگین بانگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اولاً شرم داره واقعا بو رو به خاطر حس شعر در اول آورده چون حس بویایی اولین حسی هست که انسان خاطراتش باهاش بیشتر زنده میشه بعد اون موسیقیه یا به قول شما بانگ. رودکی بزرگ این رو در قرن چهارم درک کرده شما در قرن بیستو یک هنوز بر این واقف نیستید؟ خواهش میکنم برای نظر ها و تز هایی که مطرح می کنید یه مقدار فکر کنید.دوماً بو ، جو ، مو ، اینا واج آرایی و وزن ظریفی به شعر دادهسوما حتما در طول عمرتون کنار یه جوی آب برید و عمیقاً نفس بکشید همه چی براتون روشن میشهباتشکر
user_image
آروین
۱۳۹۷/۱۰/۲۴ - ۰۹:۲۸:۱۹
البته ممکن است بو اینجا به معنی آرزو باشد همانگونه که می دانید بو داری دو معنی می باشد و با نظر به این که این شعر را برای بازگرداندن امیر نوشته بودند دور نیست که معنی آرزو بدهد.
user_image
مجتبی ت
۱۳۹۷/۱۱/۰۸ - ۰۰:۰۷:۵۶
"بوی جوی مولیان" از لحاظ زیبایی وزن خیلی بهتری نسبت به "بانگ جوی مولیان" داره. سه واژه بو، جو، مو با یک وزن و شکل آهنگین در ابتدای شعر خیلی دلنشین تر از ترکیب بانگ جوی مولیان هست
user_image
نوید
۱۳۹۷/۱۱/۰۹ - ۱۰:۴۱:۵۵
دوستان گرامی دقت داشته باشید که کلمه " بو" دو معنی دارد: - رایحه و دیگری آرزو و میل. مثلا در شعر زیر دقت کنید از امیر خسرو دهلویبلای عشق تو خوش کرده ایم با دل خودبه بوی آنکه خزان را بهار خواهد بودیعنی به آرزو و امید آنکه خزان به بهاران منتهی شود.در بوی جوی مولیان نیز این معنی هست یعنی میل و آرزوی وصال رود مولیان در من پدید می آید . این شور و عشق به آن سرزمین مثل نسیمی میرسد.واقعیت هم این است که همه لشکریان در آرزوی بخارا بوده اند.
user_image
علی
۱۳۹۷/۱۲/۰۱ - ۰۸:۰۴:۴۲
اقای غلامحسین مراقبی شما چطور میتونین به عوض کردن شعر یک شاعر بزرگ حتی فکر کنین این فکر شما مانند این است که تصمیم بگیریم متن قران رو عوض کنیم.در ادبیات چیزی وجود دارد به نام حس امیزی یعنی ترکیب دو یا چند حس در کلام مانند جمله من خاطرات تلخی را به یاد میاورم الان ایا خاطرات اصلا طعمی دارد که بخواهد تلخ باشد؟در این بیت هم شاعر میخواهد خاطره در شهر بحارا بودن را به ما القا کند.در ضمن در شعر چیزی وجود دارد به نام وزن شعر هر کسی که با ادبیات اشنایی داشته باشد میداند که وجود واژه بانگ نظم و وزن شعر را برهم میزند چه برسد به اینکه ارایه های موجود در شعر را نیز میکاهد.
user_image
ابوالفضل
۱۳۹۸/۰۱/۳۰ - ۱۳:۵۳:۴۷
سلام، انچه از دل بر آید بر دل نشیند، رودکی روشندل است، و زیبا سروده است، اینکه در شعر تغییراتی انجام دهیم اشتباه محض است، این شعر رودکی بعد از گذشت چندصد سال هنوز دلگرمی می اورد، و وقتی که خودم شخصا میخوانم اهنگ وطن میکنم و دلتنگ وطن میشوم، ایجاد تغییرات در شعر بی لطفی و خیانت است به سراینده،
user_image
شاهین
۱۳۹۸/۰۳/۲۰ - ۰۷:۴۶:۳۰
جناب غلامحسین مراقبی اینکه فرمودید رئال فکر کنیم در این مقال یعنی زبان ادبی و ادبیات و وجهه ی اصلی آن یعنی شع گویی نشان از خام اندیشی و خالی الذهنی شما دارد ! در وادی ادب و جهان شعر شما با قوانین فیزیک و شیمی و زبان علمی و روشن و صریح و مطابق با واقعیت خارج سروکار ندارید! زبان ادبی خاصه زیان شعر زبان عواطف و احساس است در ادبیات با واقعیات ادبی روبرو ایم با اموری که یا زاییده تخیل خالق آن است یا واقعیتی خارجی تحت تصرف و تبدیل و دگرگونی توسط شاعر یا نویسنده! در ادبیات جوی هم بو دارد هم رنگ دارد و هم جان ! بوی جوی با واژگان در محور هم نشینی تناسبات و هماهنگی هایی از لحاظ موسیقی لفظ و معنی دارد
user_image
سید مهدی
۱۳۹۸/۰۴/۰۶ - ۰۲:۲۳:۴۹
اصل مقالهحکایتی که نظامی عروضی در چهار مقاله در مورد علّت سرایش قصیده (بوی جوی مولیان آید همی) مطرح کرده، از دیرباز بحث­های زیادی را برانگیخته است و آن حکایت چنین است:«چنین آورده‌اند که امیر نصربن احمد که واسطة عِقد آل سامان بود و اوج دولت آن خاندان ایام مُلکِ او بود و اسباب تمتّع وعلل ترفّع در غایت ساختگی بود، خزاین آراسته و لشکر جرّار و بندگان فرمانبردار. زمستان به دارالمُلک بخارا مُقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری از شهرهای خراسان. مگر یک سال نوبت هَری بود. به فصل بهار به بادغیس بود که بادغیس خرّم‌ترین چراخوارهای خراسان وعراق است. قریب هزار ناو هست پر آب وعلف که هر یکی لشکری را تمام باشد. چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش باز رسیدند و شایسته میدان وحرب شدند، نصر بن احمد روی به هَری نهاد و به در شهر بمرغ سپید فرود آمد و لشکرگاه بزد، و بهارگاه بود، شمال روان شد و میوه‌های مالن وکروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها به دست نشود و اگر شود بدان ارزانی نباشد. آنجا لشکر برآسود و هوا خوش بود و باد سرد و نان فراخ، و میوه‌ها بسیار و مشمومات فراوان و لشکری از بهار وتابستان برخورداری تمام یافتند، از عمر خویش و چون مهرگان درآمد و عصیر در رسید و شاه سفرم و حماحم و اُقحوان در دم شد، انصاف از نعیم جوانی بستدند و داد از عنفوان شباب بدادند. مهرگان دیر درکشید و سرما قوت نکرد و انگور در غایت شیرینی رسید و در سوادِ هَری صد و بیست لون انگور یافته شود، هر یک از دیگری لطیف تر ولذیذتر و از آن دو نوع است که در هیچ ناحیتِ رُبع مسکون یافته نشود: یکی پرنیان ودوم کلنجری تُنک پوستِ خُرد تکسِ بسیار آب. گویی که در او اجزا أرضی نیست. از کلنجری خوشه‌ای پنج من وهر دانه‌ای پنج درمسنگ بیاید، سیاه چون قیر و شیرین چون شکر و ازش بسیار بتوان خورد، بسببِ مائیتی که در اوست و انواع میوه های دیگر همه خیار. چون امیر نصربن احمد مهرگان و ثمرات او بدید، عظیمش خوش آمد. نرگس رسیدن گرفت. کشمش بیفکندند در مالن و منقّی برگرفتند، و آونگ ببستند و گنجینه‌ها پُر کردند. امیر با آن لشکر بدان دوپاره دیه در آمد که او را غوره و درواز خوانند. سراهایی دیدند، هر یکی چون بهشت أعلی و هر یکی را باغی و بستانی در پیش بر مهبِّ شمال نهاده. زمستان آنجا مُقام کردند و از جانب سجستان نارنج آوردن گرفتند و از جانب مازندران ترنج رسیدن گرفت. زمستانی گذاشتند در غایت خوشی. چون بهار درآمده اسبان به بادغیس فرستادند، و لشکرگاه به مالن به میان دوجوی بردند، و چون تابستان درآمد میوه‌ها در رسید، امیر نصربن احمد گفت: تابستان کجا رویم؟ که از این خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم و چون مهرگان در آمد، گفت: مهرگانِ هَری بخوریم و برویم و همچنین فصلی به فصل همی انداخت تا چهار سال برین برآمد؛ زیرا که صمیمِ دولت سامانیان بود و جهان آباد، ومُلک بی‌خصم و لشکر فرمانبردار و روزگار مساعد و بخت موافق. با این همه ملول گشتند و آرزوی خانمان بر خاست. پادشاه را ساکن دیدند، هوای هری در سرِاو وعشق هری در دلِ او. در اثنای سخن هری را به بهشت عدن مانند کردی؛ بلکه بر بهشت ترجیح نهادی و از بهارِ چین زیادت آوردی. دانستند که سرِ آن دارد که این تابستان نیز آنجا باشد. پس سرانِ لشکر و مهترانِ مُلک بنزدیک استاد ابو عبدالله الرّودکی رفتند و از ندمای پادشاه هیچکس محتشم‌تر و مقبول القول‌تر از او نبود، گفتند: پنجهزار دینار تو را خدمت کنیم، اگر صنعتی بکنی که پادشاه از این خاک حرکت کند که دلهای ما آرزوی فرزند همی برد و جان ما از اشتیاق بخارا همی بر آید. رودکی قبول کرد که نبض امیر بگرفته بود و مزاج او بشناخته. دانست که به نثر با او در نگیرد، روی به نظم آورد و قصیده‌ای بگفت و به وقتی که امیر صبوح کرده بود، درآمد و بجای خویش بنشست، و چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پردهء عشّاق این قصیده آغاز کرد:بوی جوی مولیان آید همیمیر سرو است وبخارا بوستان یاد یار مهربان آید همی......سرو سوی بوستان آید همیچون رودکی بدین بیت رسید، امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد، و بی موزه پای در رکاب خنگِ نوبتی آورد و روی به بخارا نهاد........» (نظامی، 1364: 53-49).قدیمی­ترین منبعی که درباره چند و چون این قصیده بحثی به میان آورده و با دیدی نقّادانه دربارة ارزش هنری آن سخن گفته است، تذکرة الشعراست. دولتشاه نسبت به مطالب اغراق آمیزِ نظامی عروضی ابراز تردید کرده و گفته است: «عقلا را این حالت به خاطر عجیب می­نماید که این نظمی است ساده و از صنایع و بدایع و متانت عاری. چه اگر در این روزگار سخنوری مثل این نوع سخن در مجلس سلاطین و امرا عرض کند، مستوجب انکار همگنان شود» (سمرقندی، 1366: 28).در خصوص تأثیر گذاری شعر در نفوس و أذهان، جای هیچ گونه بحث و شک و شبهه­ای نیست؛ زیرا نمونه­ها و نظایر آن فراوان است. به طور مثال در أسرارالتّوحید می­خوانیم که روزی قوّالی پیش شیخ أبوسعید این بیت از عِماره مروزی را می­خواند:اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن تا بر دو لبت بوسه زنم چونش بخوانیچنان در ابوسعید مؤثّر افتاد که همان دم با جماعت صوفیان برخاست و به زیارت خاک عمارة مروزی رفت (محمد بن منوّر، 1376: 1/ 267). در مقالت دوم از کتاب چهارمقاله نیز دربارة بزرگی یافتن احمد خجستانی (که قبلاً خربنده بوده است) آمده است که انگیزه وی این دو بیت از حنظله بادغیسی بوده:مهتری گر به کام شیر در استیا بزرگی و عـز و نعمت و جـاه شو خطر کن ز کام شیر بجوییا چـو مردانـت مرگ رویاروی (نظامی، 1364: 42)و نیز معروف است که در واقعة قتل عامِ دهلی که قریب بیست هزار نفر کشته شده بودند، نظام الملک ادیب السلطنة هند تنها با خواندن همین یک بیت، نادر شاه را از ادامه قتل عامِ مردم بازداشت:دگر نمانده کسی تا به تیغ ناز کشی مگر که زنده کنی مرده را و بازکشی
user_image
سپیده
۱۳۹۸/۰۴/۱۰ - ۲۳:۰۳:۳۲
به نظر من آب میتونه بو و‌مزه داشته باشه.
user_image
ح باقری
۱۳۹۸/۰۴/۱۵ - ۱۳:۳۷:۰۲
کسایی ک خانه‌شان کنار جوی آب هستش میدونن ک جوی آب بو دارد ک اونم در اثر ماندن آب بین درختان و نیزارهای کنار جوی یا رودخانس ک باسرسبز بودن گیاهان قاطی شده ک بوی خاصی میده اگه احیانا مخصوصا درجای غریبی در کنار جوی آبی گذر کنی حتمن با حس این بو یاد وطن میفتیهرکسی خونشون کنار جوی آب بوده منظور منو حس میکنه
user_image
جمشید پیمان
۱۳۹۸/۰۷/۱۵ - ۰۳:۵۲:۳۰
آفرین و مدح،سود آید همیگر به گنج اندر، زیان اید همیجمشید پیمان، 01 ـ 09 ـ 2019این آخرین بیت ازغزل کوتاه و مشهور ، و شاید مشهور ترین، رودکی سمرقندی است :بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همیریگ آموی و درشتی های او/ زیر پایم پرنیان آید همیآب جیحون از نشاط روی دوست/ خنگ ما را تا میان آید همیای بخارا شاد باش و دیر زی/ میر زی تو شادمان آید همیمیر ماه است و بخارا آسمان/ ماه سوی آسمان آید همیمیر سرو است و بخارا بوستان/ سرو سوی بوستان آید همیآفرین و مدح سود آید همی/ گر به گنج اندر زیان آید همیبخش نخست: درباره ی بیت پایانیبرای تحستین بار با بیت پایانی برخوردم. علتش شاید این بوده است که از درِتحقیق در آن غزل( به لحاظ فرم غزل است و در میان قصیده های رودکی جای گرفته است) به مجموعه ی اشعار او رجوع نکرده بودم .خواندن و شنیدن این شعر در جاهای مختلف و شنیدن از زبان دبیران و استادان ، همیشه به بیت پیش تر از این می انجامید!به انگیزه یافتن
پاسخی برای دو پرسش؛ " آیا این بیت الحاقی است " و " آیا ضعف ساختاری دارد" که برایم پیش آمده بود ، به منابع گوناگونی که در دسترس بودند نگاه کردم. جز یکی دو جا که تنها به بیان معنی این بیت پرداخته بودند، نکته ای دیگر نیامده بود، ویژه در این باب که این بیت دارای اشکال و ضعف ساختاری است یا الحاقی است.با تکیه بر دانش و آگاهی محدودم ، چندین نکته درباره این بیت به نظرم رسیده است که به آنها اشاره می کنم:یک ــ مصرع نخست این بیت ـــ آفرین و مدح ،سود آید همی ـــ هیچ معنائی جز این را به ذهن من متبادر نمی کند که آفرین گفتن و مدح (شاهان و امیران و بزرگان) کردن ، سود آور است! احتمال سود آور بودنش برای شاعر ، بدیهی است . می ماند مفید بودنش برای ممدوح! در مصرع دوم ـــ گر به گنج اندر، زیان آید همی ـــ بطور قطع مشخص می شود که مقصود شاعر، این است که مدح و بزرگ داشتن ممدوح اگر چه ممکن است با پرداخت صله، موجب زیان به گنج و گنجینه ممدوح شود اما برای او سود( شهر ت و ماندگاری نامش به بزرگی، جهان داری و جنگ آوری و دادگری و و و )به بار می آورددو ـــ این بیت بی هیچ پیش درآمدی یک راست و بی رودربایستی درخواست صله ی شاعر ا باز می تاباند. و این امر از شاعری چون رودکی بسیار بعید است. او قصیده های زیبا و بالابلندی در مدح امیر سامانی دارد، در هیچ جا به این صراحت و درشتی ، آنهم بی هیچ تمهیدی، درخواست صله نکرده است. همین امر باعث تردید من شده است که آیا این بیت به حقیقت از آن رودکی است؟سه ــ اگر در مصرع نخست، جای " آید همی " ، " آرد همی " را به کار می گرفت، اشکالی پدید نمی آمد. من هیچ جا ندیده ام و نشنیده ام که " آید یا آید همی" معنی " آرَد یا آرد همی " را برساند!اگر این نظر من درست باشد و ناشی از کم دانشی ام نباشد، پس می توان گفت هم بعید و هم عجیب است چنین خطایی از رودکی!چهار ـــ در همین مصراع اگر بخواهیم " آید همی " را بپذیریم ، به نظرم ناگزیریم از حرف " ز = از " در آغاز مصرع استفاده کنیم: به این صورت : " ز آفرین و مدح، سود آید همی " . به این ترتیب ایرادهای ساختاری و معنایی زدوده می شود!بخش دوم: درباره انگیزه و علت سرودن این شعر شعرنظامی عروضی سمرقندی، پژوهشگر و شاعر قرن ششم قمری، در کتاب چهار مقاله خود در باره ی انگیزه ی رودکی سمرقتدی برای سرودن این شعر ، داستانی نقل می کند که خلاصه و مضمونش چنین است : " یک بار امیر نصر بن احمد سامانی به هرات که بهار و تابستانی خوش اب و هوا دارد، رفته بود. بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و چون به او بسیار خوش گذشته بود پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند. و بهار و تابستانی دیگر و پائیز و زمستانی دیگر . و این اقامت چهار سال شد .سران سپاه و وزیران ... که هم دلتنگ خویشان خود شده بودند و هم بیمناک اوضاع سیاسی بخارا در غیاب چهار ساله امیر، به رودکی شاعر متوسل شدند تا شعری بسراید که نصربن احمد را به بازگشت به بخارا برانگیزاند! رودکی این شعر را سرود و در مجلس بزم امیر چنگ بر گرفت و در پرده‌ی عشاق شعر را خواند. گفته اند وقتی بیت " میر سرو است و بخارا بوستان / سرو سوی بوستان آید همی" را می خواند امیر سامانی از شدت شور و هیجان بی هیچ تمهیدی بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد!"در تحقیقاتی که در این مورد شده است، از جمله کتاب های مربوط به تاریخ سامانیان و تاریخ بخارا، اشاره و ذکری از اقامت حتّا چهار ماهه نصر بن احمد در هرات نشده است چه رسد به چهار ساله. محققان و ادیبانی چون زنده یاد نفیسی ، فروزانفر و زرین کوب و کسانی دیگر نیز داستان مندرج در کتاب نظامی عروضی( که برای نخستین بار چنین داستانی را مطرح کرده است)را یا نا درست یا بسیار اغراق آمیز دانسته اند. در داستان مفصل نظامی عروضی هم هیچ اشاره ای به تاریخ این اقامت چهار ساله نشده است. نیز نظامی به مخاطبش توضیح نداده است که امیر سامانی فاصله ی هرات تا بخارا را "بی هیچ توقفی" پیموده است!البته امیر نصربن احمد برای پایان دادن به شورش و سرکشی های مدعیان امارت و مخالفان سلطنت خودش ... مدتی به نسبت طولانی از بخارا دور بوده است . اما محل این درگیری های دراز مدت نیشابور بوده است نه هرات. به همین دلیل هم بعضی معتقدند که رودکی این قصیده را در نیشابور سروده است و نه در هرات. در این مورد هم بعید می دانم امیر که در سفری جنگی و در سال های 316 و 17 قمری در منطقه نیشابور در گیر نبرد با مخالفان و سرکشان بوده، رودکی پیر و فرتوت ونابینا و نزدیک به هشتاد ساله را همراه خود برده است! باری، فکر می کنم اصل داستان به این صورت که نظامی عروضی ذکر کرده و در سایر تذکره ها و بعضی تاریخ ها آمده ،ساختگی است ولی انگیزه سرودن شعر شاید برای ترغیب نصر به بازگشت به بخارا ، می تواند درست باشد.اما چه وقت و کجا؟ نمی دانم. در کتاب های تاریخ هم سخن قطعی در این باره ( تا اکنون) یافت نشده است.
user_image
حمید خوانین زاده
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ - ۰۵:۴۶:۵۰
سلامایکاش در خصوص واژه مولیان عزیزانی که خبره هستند یا علاقمندند اظهار نظر می کردند. معنی دقیق کلمه مولیان چیست ؟ و شاعر والا مقام چرا در اینجا بکار برده است و منظورش چه بوده است ؟ در برخی فرهنگ لغات واژه مول به معنی عشوه گر و غماز آمده است. و تا جایی که میدانم قدمای شهر یزد واژه مول را برای کسی به کار میبرند که مظلوم نمایی و غمازی میکند و ترحم جلب میکند....خاصه آنکه در بیت بعد آمده است : یاد یار مهربان آید همی. به نظرم واژه مولیان جمع مول هست نه اسم جایی یا مکانی خاص....با توجه به این معنی اگر هم امروزه جایی به نام جوی مولیان وجود داشته باشد برخواسته از همین شعر معروف و مشهور نامگذاری شده است.بوی جوی مولیان آید همییاد یار مهربان آید همی
user_image
م.م
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ - ۱۴:۳۳:۴۱
1 - در تائید نوشته آقای خوانین زاده به اینکه "در برخی فرهنگ لغات واژه مول به معنی عشوه گر و غماز آمده است. و تا جایی که میدانم قدمای شهر یزد واژه مول را برای کسی به کار میبرند که مظلوم نمایی و غمازی میکند و ترحم جلب میکند" بعرض میرسانم هم اکنون در گویش مازندرانی کلمه "مول" جاری می باشد و بمعنای "آدم خیلی خیلی تودار" و یا چیزی حدود "چموش" است .2 - من در حدود 60 سال قبل ، برخی ابیات مورد بحث را در کتابهای آن سالها اینگونه خوانده ام :رود جیحون با همه پهناوریخنگ ما را تا میان آید همیبوی جوی مولیان آید همییاد یار مهربان آید همیریگ آموی و درشتی های اوزیر پایم پرنیان آید همی
user_image
سیاوش بابکان
۱۳۹۹/۰۳/۰۱ - ۲۱:۱۹:۰۳
مولیان کوتاه شذه موالیان است ، و موالیان نام جوی و باغ و کاخی است که امیر اسماعیل سامانی از برای موالیان وقف کرده بوده است.موالی جمع مولی است و موالیان جمع اندر جمعچنانکه ملوکان گفته اند و.....
user_image
پارمیدا
۱۳۹۹/۰۴/۰۳ - ۱۲:۱۴:۰۳
حاجیمون کارش درست بوده. کور مادرزادم که بوده. و تبحر شایان توجهی در مسائل حسی داشته. حاجیمون بوده. فقط منظورشو از کلمه خنگ متوجه نشدم. همین.
user_image
تک بیت
۱۳۹۹/۰۴/۰۵ - ۰۸:۴۲:۴۵
منظور از خنگ اسب هست حتی اگه به لغت نامه هم سر نزنید از بیت مشخصه پارمیدا خانم
user_image
علی محمدی
۱۳۹۹/۰۵/۲۱ - ۰۶:۰۵:۲۴
درود مرحوم محمد علی سپانلو در مقاله ای (منتشرشده در هفته نامه گوهران)بیتی را نقل میکند و آنرا بیتی *بازیافته از چکامه ی بخارا *میداند.زانتظار خاک پایش غنچه را.....آب حسرت در دهان آید همیگرچه به شخصه بر این باورم که زبان،تکنیک و مشخصه های فنی این بیت بااشعار رودکی چندان همخوانی و تطابقی ندارد اما از دوستان گرامی خواهشمندم اگر اطلاعی ازاین موضوع دارند،نقل کنند.سپاس
user_image
امید زمانی
۱۳۹۹/۰۷/۱۰ - ۰۳:۲۵:۳۵
پیوند به وبگاه بیرونیاسماعیل شفق با تحقیق در کتاب "تاریخ بخارا" ابوبکر نرشخی به این نتیجه رسیده که قصیده بوی جوی مولیان در نیشابور سروده شده است نه هرات.
user_image
مصطفی ممتحنی
۱۳۹۹/۰۹/۲۸ - ۰۳:۴۲:۱۷
پ
user_image
ملکه
۱۳۹۹/۱۰/۱۶ - ۰۴:۴۰:۲۱
سلام ، سلامی به عشق رودکی که عاشق بود از کودکی
user_image
یکی از خراسان
۱۴۰۰/۰۱/۱۰ - ۰۴:۱۴:۴۳
استاد نینواز مرحوم یکی از خواننده های مشهور افغانستان این شعر را در حدود 40 پیش در قالب یک آهنگ سرودهپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
مهدی
۱۴۰۰/۰۶/۲۶ - ۱۰:۲۷:۵۶
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی معنی بیت: بوی رود مولیان بخارا به مشام میرسد و ما را به یاد دوست مهربانمان می اندازد   ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی معنی بیت: دشت ریگ آموی با وجود دشواری گذشتن از آن، در زیر پاهایم همچون حریر، نرم و لطیف است.   آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی معنی بیت: از شادی دیدن روی دوست، سطح آب جیحون تا زیر کمر اسب ما بالا می آید.   ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی معنی بیت: ای بخارا، شادمان باش و پاینده باش چرا که امیر با شادمانی به سوی تو می آید.   میر ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی معنی بیت:  امیر همچون ماه است و بخارا به مثابه ی آسمان: ماه دارد به سوی آسمان می رود.   میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی معنی بیت: امیر به مثابه ی سرو است و بخارا به مثابه ی بوستان: سرو دارد به سوی بوستان می آید.   آفرین و مدح سود آید همی گر به گنج اندر زیان آید همی معنی بیت:  تحسین و ستایش، برایت سودمند است اگر چه برای خزانه تو ضرر دارد (چرا که با پرداخت صله شاعر، از موجودی گنجینه ی پادشاه کاسته خواهد شد)  
user_image
مهدی
۱۴۰۰/۰۶/۲۸ - ۰۴:۱۷:۲۸
بوی رود مولیان بخارا به مشام میرسد و ما را به یاد دوست مهربانمان می اندازد.
user_image
علی دادمهر
۱۴۰۱/۰۴/۱۲ - ۱۶:۰۰:۵۸
زیبا و عالی 
user_image
چکاوک /شهنوازی
۱۴۰۱/۰۵/۲۹ - ۱۱:۰۹:۲۴
ایمان دارم، معنای که ما از بوی جوی مولیان دریافت میکنیم با آن معنای حقیقی که مد نظر شاعر میباشد بسیار تفاوت دارد. 
user_image
امین
۱۴۰۱/۰۵/۳۰ - ۱۲:۵۷:۲۹
درود بر همگی عزیزانامروز یکی از دوستانم سکانسی از فیلم "رودکی سرگذشت یک شاعر" ساخت سال 1958 را برایم فرستاد که بسیار زیبا بود و به همگی شما توصیه میکنم حداقل اون سکانس رو شده ببینید. لذت بخش است.در پناه حق 
user_image
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
۱۴۰۱/۰۶/۰۳ - ۱۷:۲۵:۱۷
از بس نظرات جورواجور و عتیقه در پایین این شعر خوندم از خنگ رودکی هم گذر کردم و شدم یک خنگِ خنگ   آخه چرا این طور بی رحمانه با شعر مردم رفتار می کنیم؟ این شعر هیچ عیبی ندارد هر عیب که هست از شاعری ماست لطفا خودمان شعر بگوییم و منتشر کنیم و هرچه هم دلمان خواست تغییرش بدهیم می بینید مولانا و دیگران هم به جای ایراد گرفتن از شعر زحمت کشیدند خودشون شعر گفتند شنیده بودم ما ایرانی ها در سه چیز استادیم در پزشکی و فقه و سیاست انگار باید مورد چهارمی هم به آن افزود
user_image
محسن اکبری
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۸:۵۳:۱۴
سنگ های سخت رودخانه آمو دریا و همچنین راه سخت و ناهموار به مانند پارچه ای نرم و لطیف احساس می شود
user_image
محسن اکبری
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۸:۵۷:۲۶
آب رودخانه جیحون از خوشحالی دیدن امیر نصر سامانی تا کمر اسب بالا آمده و گویی امیر را در آغوش می کشد.
user_image
محسن اکبری
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۸:۵۹:۴۶
ای شهر بخارا شاد باش و عمری طولانی داشته باش زیرا که اکنون امیر نصر سامانی به سوی تو با اشتیاق و شادمانی می آید
user_image
محسن اکبری
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۰۲:۴۶
امیر مانند قرص ماه و شهر بخارا نیز مانند آسمان است. اکنون امیر به سوی شهر بخارا می آید
user_image
محسن اکبری
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۰۶:۱۰
امیر به مانند سرو(کنایه از زیبایی و شادابی سرو) و بخارا باغ و بستان است. اکنون این سرو برای زیبا کردن باغ می آید.
user_image
محسن اکبری
۱۴۰۱/۱۱/۰۷ - ۰۹:۴۹:۲۲
مدح و تعریف و تمجید برای شخص ممدوح خوشایند و سودمند است. اما برای گنجینه و خزانه او که می بایست در قبال شعر سله بدهد زیان آور است.
user_image
شهرام همائی بروجنی
۱۴۰۲/۱۰/۰۶ - ۱۱:۱۳:۲۳
غزل مولانا به پیشواز این سروده ی زیبای  استاد بزرگ سخن: بوی باغ و گلستان آید همی در نشانی زیر به ترانه خوانده شده است: پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
م.ر.سالاری
۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۰۳:۳۸:۰۲
جامی در بهارستان این طوری توضیح میده که خوندنش خال از لطف نیست: و در بعضی تواریخ چنان مذکور است که نصر بن احمد از بخارا به مرو شاهجان نزول فرموده بود و مدت مکث وی آنجا متمادی شده، ارکان دولت را خاطر بخارا و قصور و بساتین آن می کشید از رودکی چیز بسیاری تقبل کردند تا بیتی چند مشوق و مرغب وی به بخارا بگوید و در محلی مناسب بر آهنگ عود بر آن ترنم کند، و در سحری که پادشاه صبوحی کرده بود این ابیات را بر آهنگ عود ساز کرد و بخواند: باد جوی مولیان آید همی... چنان در نفس وی تأثیر کرد که با شقه خاص و کفش سوار شد و یک منزل برفت و در بعضی تواریخ این حکایت را به سلطان سنجر و امیر معزی نسبت کرده اند، والله تعالی اعلم. از بهارستان تصحیح دکتر حاکمی و تصحیح  طباطبایی