رودکی

رودکی

شمارهٔ ۲۹

۱

از دوست بهر چیز چرا بایدت آزرد؟

کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد

۲

گر خوار کند مهتر، خواری نکند عیب

چون بازنوازد، شود آن داغ جفا سرد

۳

صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش

گر خار بر اندیشی خرما نتوان خورد

۴

او خشم همی گیرد، تو عذر همی خواه

هر روز به نو یار دگر می‌نتوان کرد

تصاویر و صوت

دیوان رودکی سمرقندی (براساس نسخه سعید نفیسی - ی ـ براگینسکی) - رودکی سمرقندی - تصویر ۷۳

نظرات

user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۸/۰۸/۱۶ - ۱۴:۳۵:۴۲
شاید بتوانم معنی کنم : چرا باید بخاطر هر موضوعی از دوست آزرده شوی ؟ رسم عیش (گذراندن ، معیشت) اینطوری است گاهی شادی گاهی درداگر بزرگتری ترا کوچک کند منظورش ترا به عیب خواندن نیستو وقتی دوباره ترا بنوازد آن داغ جفا و داغ دلی که از او داری سرد می شودصد تا خوبی را که نمی توان با یک بدی فراموش کرد اگر فکر خار کنی (نگران خار بُران باشی) که نمی توانی خرما بخوری - درخت خرما خارهای بلند و تیزی دارد .اگر او (دوست) خشم بتو بگیرد تو عذرخواهی کنهر روز که نمی توانی دوست تازه بگیری
user_image
Kako Kalahan
۱۴۰۲/۱۲/۱۳ - ۱۶:۲۲:۳۸
شاید «گر خار براندازی» بوده یا «بر خار گر اندیشی» استاذان چه گویند؟