سعدی

سعدی

بخش ۱۲ - گفتار اندر نگه داشتن خاطر درویشان

۱

مها زورمندی مکن با کهان

که بر یک نمط می‌نماند جهان

۲

سر پنجهٔ ناتوان بر مپیچ

که گر دست یابد برآیی به هیچ

۳

عدو را به کوچک نباید شمرد

که کوه کلان دیدم از سنگ خرد

۴

نبینی که چون با هم آیند مور

ز شیران جنگی برآرند شور

۵

نه موری که مویی کز آن کمتر است

چو پر شد ز زنجیر محکمتر است

۶

مبر گفتمت پای مردم ز جای

که عاجز شوی گر درآیی ز پای

۷

دل دوستان جمع بهتر که گنج

خزینه تهی به که مردم به رنج

۸

مینداز در پای کار کسی

که افتد که در پایش افتی بسی

۹

تحمل کن ای ناتوان از قوی

که روزی تواناتر از وی شوی

۱۰

به همت برآر از ستیهنده شور

که بازوی همت به از دست زور

۱۱

لب خشک مظلوم را گو بخند

که دندان ظالم بخواهند کند

۱۲

به بانگ دهل خواجه بیدار گشت

چه داند شب پاسبان چون گذشت؟

۱۳

خورد کاروانی غم بار خویش

نسوزد دلش بر خر پشت ریش

۱۴

گرفتم کز افتادگان نیستی

چو افتاده بینی چرا نیستی؟

۱۵

بر اینت بگویم یکی سرگذشت

که سستی بود زین سخن درگذشت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 375
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 59
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 57
بوستان سعدی مذهب و مصور نوشته شده در قرن نهم هجری قمری در ایران » تصویر 63
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 107

نظرات

user_image
فیروزه
۱۳۹۲/۰۵/۰۸ - ۱۰:۳۷:۵۵
نمط اینجا به معنی روش و رویه آمده
user_image
زمرد
۱۳۹۲/۰۵/۰۸ - ۱۰:۴۴:۲۵
ستیهنده همان ستیزنده است عنود هم میشود
user_image
علی
۱۳۹۴/۱۱/۰۴ - ۱۴:۴۸:۴۷
کهان به معنای کوچکان است
user_image
حسن امیدی اهوازی
۱۳۹۶/۰۵/۲۲ - ۰۶:۳۸:۵۴
این بیت اشتباه چاپی دارد گرفتم کز افتادگان نیستیچو افتاده بینی چرا "نیستی"؟درمصرع دوم باید بیستی قید شود (ب‌ایستی)
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۸/۱۴ - ۰۹:۵۳:۵۲
مها زورمندی مکن با کهانکه بر یک نمط می‌نماند جهانواژه نمط عربی معرب واژه نمد فارسی است و در اصل به معنی هر چیزی که روی کجاوه شتر پهن کنند.پرده و روپوش کجاوه1-مینداز در پای کار کسی2-که افتد که در پایش افتی بسی1=سمبل کاری نکن/سرسری نگیر
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۸/۱۴ - ۱۰:۰۵:۰۵
یک روز باید دادگاه محاکمه فروغی برگزار گردد.نه موری که مویی کزان کمترستچو پر شد ز زنجیر محکمترستنه مویی که مویی کزان کمترستگرفتم کز افتادگان نیستیچو افتاده بینی چرا نیستی؟چو افتاده بینی چرا بیستی؟
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۸/۱۴ - ۱۰:۳۹:۱۴
درباره واژه سمبلکاری که کار سرسری کردن است باید گفت این واژه در اصل Assemble انگلیسی است که پس از پیدایش نفت در مسجدسلیمان و بکار گیری کارگران ایرانی این واژه به زبان فارسی بدین ریخت پا نهاد.جفت کردن-فراهم کردن-مونتاژ-گرد گردن
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۸/۰۴/۲۰ - ۱۱:۰۲:۳۹
بیت 12 (به بانگ دهل خواجه بیدار گشت - چه داند شب پاسبان چون گذشت؟) عیناً در باب هشتم تکرار شده است. بیت آخر این بخش:سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۶ - گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی