سعدی

سعدی

بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده

۱

شنیدم که یک بار در حله‌ای

سخن گفت با عابدی کله‌ای

۲

که من فر فرماندهی داشتم

به سر بر کلاه مهی داشتم

۳

سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق

گرفتم به بازوی دولت عراق

۴

طمع کرده بودم که کرمان خورم

که ناگه بخوردند کرمان سرم

۵

بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش

که از مردگان پندت آید به گوش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 382
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 30
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 67
بوستان سعدی مذهب و مصور نوشته شده در قرن نهم هجری قمری در ایران » تصویر 73
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 117

نظرات

user_image
علی
۱۳۸۸/۰۹/۰۲ - ۰۷:۱۸:۰۹
این شعر در غالب مثنوی است.اگر کمی بیندیشی میتوانی از مردگان پند های مفیدی بگیری.طمع باعث نابودی است.
user_image
ابوطالب
۱۳۹۴/۰۸/۳۰ - ۲۳:۴۲:۰۷
شعر خیلی زیبایی است. "حله" به معنای محله و کوی و برزن هست. در مصرع دوم بیت دوم "به" و "بر" حرف اضافه هستند. در قدیم معمول بود که متمم یا مفعول گاهاً با دو حرف اضافه گفته می شد. مثلاً: "مر استاد را گفتم ای پر خِرَد// فلان یار بر من حسد می برد" که "مر" و "را" حرف اضافه هستند. مصرع اول بیت سوم در برخی نسخه ها به صورت "سپهرم مدد کرد و دولت وفاق" یا "سپهرم مدد کرد و بخت اتفاق" نیز آمده است. شاه بیت این شعر بیت چهارم و جناس بسیار زیبایی است که در کلمه "کرمان" به کار رفته. "کرمان" اول به معنای شهر و دیار کرمان در ایران هست و "کرمان" دوم به معنای کرم های زیر خاک! البته برای درست شدن قافیه "کرمان خورم" باید به صورت "کرمان خَورَم" خواهده شود.
user_image
محسن خ
۱۳۹۵/۰۴/۱۵ - ۰۱:۰۸:۲۳
تا آنجا که من می دانم بیت اول قدری سخت فهم است. لذا برای تسهیل آن، آنچه از آن فهمیده ام را می نویسم:حِلّه: محلّهکله: (کَ لَّ یا لُِ) (اِ.) 1 - سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان ). 2 - هر چیز گرد. 3 - هوش ، عقل . 4 - جمجمه (جانوری ). شنیدم که یک بار در حِلّه‌ای / سخن گفت با عابدی کِلّه‌اییکبار در محله ای شنیدم که جمجمه ای داشت با عابدی سخن می گفت.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۲/۱۱ - ۱۵:۰۷:۱۸
شنیدم که یک بار در حله‌ایسخن گفت با عابدی کله‌ایحله :مجلسکله : آدم بزرگ و کله گندهشنیدم که یک بار در مجلسی کله گنده ای با عابدی سخن گفتدهخدا این بیت را چنین آورده:شنیدم که یک بار در دجله ای سخن گفت با عابدی کله ای .|| گاه که اسم خاص را بمنزله ٔ کلمه ٔ مبهم چون فلان و بهمان آرند نیز الحاق یاء نکره به آخر آن روا باشد چنانکه در تداول عامه گویند: زیدی از عمروی طلب دارد. و قدماگاه اسم خاص را بمنزله ٔ عام قرار میدادند، چنانکه جیحون و دجله را به معنی مطلق رود می آوردند.طمع کرده بودم که کرمان خورمکه ناگه بخوردند کرمان سرمجناس تام
user_image
حسن از آباده
۱۳۹۷/۰۹/۲۶ - ۰۰:۴۳:۴۱
در بیت نخست به نظر می رسد اگر به جای ( حله ) واژه ی ( چله) را در نظر بگیریم با سیاق کل بیت و مفهوم و پیام این حکایت مناسب تر می آید .چله نشینی از آداب صوفیان و عابدان بوده و عموما در مکان های خلوت و ساکت اتفاق می افتاده است.می بینیم که سعدی از حرف و کلام و اتدرز ( کله = جمجمه ) با ( عابدی) سخن به میان آورده و این اتفاق در شارع عام و کوی و محله و مجلس نمی تواند رخ دهد .