سعدی

سعدی

بخش ۳۱ - حکایت زورآزمای تنگدست

۱

یکی مشت زن بخت و روزی نداشت

نه اسباب شامش مهیا نه چاشت

۲

ز جور شکم گل کشیدی به پشت

که روزی محال است خوردن به مشت

۳

مدام از پریشانی روزگار

دلش حسرت آورد و تن سوگوار

۴

گهش جنگ با عالم خیره‌کش

گه از بخت شوریده، رویش ترش

۵

گه از دیدن عیش شیرین خلق

فرو می‌شدی آب تلخش به حلق

۶

گه از کار آشفته بگریستی

که کس دید از این تلخ‌تر زیستی؟

۷

کسان شهد نوشند و مرغ و بره

مرا روی نان می‌نبیند تره

۸

گر انصاف پرسی نه نیکوست این

برهنه من و گربه را پوستین

۹

چه بودی که پایم در این کار گل

به گنجی فرو رفتی از کام دل!

۱۰

مگر روزگاری هوس راندمی

ز خود گرد محنت بیفشاندمی

۱۱

شنیدم که روزی زمین می‌شکافت

عظام زنخدان پوسیده یافت

۱۲

به خاک اندرش عقد بگسیخته

گهرهای دندان فرو ریخته

۱۳

دهان بی زبان پند می‌گفت و راز

که ای خواجه با بینوایی بساز

۱۴

نه این است حال دهن زیر گل

شکر خورده انگار یا خون دل

۱۵

غم از گردش روزگاران مدار

که بی ما بگردد بسی روزگار

۱۶

همان لحظه کاین خاطرش روی داد

غم از خاطرش رخت یک سو نهاد

۱۷

که ای نفس بی رای و تدبیر و هش

بکش بار تیمار و خود را مکش

۱۸

اگر بنده‌ای بار بر سر برد

وگر سر به اوج فلک بر برد

۱۹

در آن دم که حالش دگرگون شود

به مرگ از سرش هر دو بیرون شود

۲۰

غم و شادمانی نماند ولیک

جزای عمل ماند و نام نیک

۲۱

کرم پای دارد، نه دیهیم و تخت

بده کز تو این ماند ای نیکبخت

۲۲

مکن تکیه بر ملک و جاه و حشم

که پیش از تو بوده‌ست و بعد از تو هم

۲۳

خداوند دولت غم دین خورد

که دنیا به هر حال می‌بگذرد

۲۴

نخواهی که ملکت برآید بهم

غم ملک و دین هر دو باید بهم

۲۵

زرافشان، چو دنیا بخواهی گذاشت

که سعدی در افشاند اگر زر نداشت

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 398
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 162
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 87
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 143

نظرات

user_image
رهام
۱۳۹۲/۰۲/۲۱ - ۱۶:۰۱:۰۷
عظام در اینجا به معنی استخوان به کار رفته
user_image
ابوالفضل
۱۳۹۵/۱۱/۱۹ - ۱۰:۴۱:۵۵
خداوند رحمت کند سعدی را و خیر فراوان نصیب گنجور سخن بفرمایاد که این امکان بسیار بزرگ و پر و خیر و برکت ادبی را فراهم آورده‌اند. این حکایت چقدر پندآموز و زیباست. برای شخصی که بسیار از زندگی شکایت داشت خواندم خیلی بر روح او اثر گذاشت.
user_image
PSL
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۱۵:۳۹:۵۸
مدام از پریشانی روزگاردلش پر ز حسرت تنش سوگوار من این بیت رو چند جا اینجوری دیده بودم، درست تر هم به نظر میاد
user_image
غمناک ابددوست
۱۴۰۰/۰۷/۲۴ - ۰۷:۳۴:۰۷
براستی که سعدی  دُر  افشاند