سعدی

سعدی

بخش ۳ - حکایت بت پرست نیازمند

۱

مغی در به روی از جهان بسته بود

بتی را به خدمت میان بسته بود

۲

پس از چند سال آن نکوهیده کیش

قضا حالتی صعبش آورد پیش

۳

به پای بت اندر به امید خیر

بغلطید بیچاره بر خاک دیر

۴

که درمانده‌ام دست گیر ای صنم

به جان آمدم رحم کن بر تنم

۵

بزارید در خدمتش بارها

که هیچش به سامان نشد کارها

۶

بتی چون برآرد مهمات کس

که نتواند از خود براندن مگس؟

۷

برآشفت کای پای بند ضلال

به باطل پرستیدمت چند سال

۸

مهمی که در پیش دارم برآر

و گر نه بخواهم ز پروردگار

۹

هنوز از بت آلوده رویش به خاک

که کامش برآورد یزدان پاک

۱۰

حقایق شناسی در این خیره شد

سر وقت صافی بر او تیره شد

۱۱

که سرگشته‌ای دون یزدان پرست

هنوزش سر از خمر بتخانه مست

۱۲

دل از کفر و دست از خیانت نشست

خدایش برآورد کامی که جست

۱۳

فرو رفت خاطر در این مشکلش

که پیغامی آمد به گوش دلش

۱۴

که پیش صنم پیر ناقص عقول

بسی گفت و قولش نیامد قبول

۱۵

گر از درگه ما شود نیز رد

پس آنگه چه فرق از صنم تا صمد؟

۱۶

دل اندر صمد باید ای دوست بست

که عاجزترند از صنم هر که هست

۱۷

محال است اگر سر بر این در نهی

که باز آیدت دست حاجت تهی

۱۸

خدایا مقصر به کار آمدیم

تهیدست و امیدوار آمدیم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 584
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 348
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 323
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 381

نظرات

user_image
آرشام
۱۳۹۶/۰۱/۲۱ - ۰۰:۰۵:۳۴
در بیت سوم غلتید را اشتباه نوشته اید