
سعدی
بخش ۱۲ - گفتار اندر گردش روزگار
۱
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
که فردا نگیرد خدا با تو سخت
۲
گر از پا در آید، نماند اسیر
که افتادگان را بود دستگیر
۳
به آزار فرمان مده بر رهی
که باشد که افتد به فرماندهی
۴
چو تمکین و جاهت بود بر دوام
مکن زور بر ضعف درویش عام
۵
که افتد که با جاه و تمکین شود
چو بیدق که ناگاه فرزین شود
۶
نصیحت شنو مردم دوربین
نپاشند در هیچ دل تخم کین
۷
خداوند خرمن زیان میکند
که بر خوشهچین سر گران میکند
۸
نترسد که نعمت به مسکین دهند
وزآن بار غم بر دل این نهند؟
۹
بسا زورمندا که افتاد سخت
بس افتاده را یاوری کرد بخت
۱۰
دل زیر دستان نباید شکست
مبادا که روزی شوی زیردست
تصاویر و صوت





نظرات
رخ
امین کیخا
جمال ناصر نشقبندی اسحاق زاده
علی عسکری_حامی سرخ