سعدی

سعدی

بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت بر ضعیفان و اندیشه در عاقبت

۱

بنالید درویشی از ضعف حال

برِ تندرویی خداوند مال

۲

نه دینار دادش سیه‌دل، نه دانگ

بر او زد به سر باری از طیر، بانگ

۳

دل سائل از جور او خون گرفت

سر از غم بر آورد و گفت ای شگفت

۴

توانگر ترش روی، باری، چراست؟

مگر می‌نترسد ز تلخی خواست؟

۵

بفرمود کوته نظر تا غلام

براندش به خواری و زجر تمام

۶

به ناکردن شکر پروردگار

شنیدم که برگشت از او روزگار

۷

بزرگیش سر در تباهی نهاد

عطارد قلم در سیاهی نهاد

۸

شقاوت برهنه نشاندش چو سیر

نه بارش رها کرد و نه بارگیر

۹

فشاندش قضا بر سر از فاقه خاک

مشعبد صفت، کیسه و دست پاک

۱۰

سراپای حالش دگرگونه گشت

بر این ماجرا مدتی بر گذشت

۱۱

غلامش به دست کریمی فتاد

توانگر دل و دست و روشن نهاد

۱۲

به دیدار مسکین آشفته حال

چنان شاد بودی که مسکین به مال

۱۳

شبانگه یکی بر درش لقمه جست

ز سختی کشیدن قدمهاش سست

۱۴

بفرمود صاحب نظر بنده را

که خشنود کن مرد درمنده را

۱۵

چو نزدیک بردش ز خوان بهره‌ای

برآورد بی خویشتن نعره‌ای

۱۶

شکسته دل آمد بر خواجه باز

عیان کرده اشکش به دیباجه راز

۱۷

بپرسید سالار فرخنده خوی

که اشکت ز جور که آمد به روی؟

۱۸

بگفت اندرونم بشورید سخت

بر احوال این پیر شوریده بخت

۱۹

که مملوک وی بودم اندر قدیم

خداوند املاک و اسباب و سیم

۲۰

چو کوتاه شد دستش از عز و ناز

کند دست خواهش به درها دراز

۲۱

بخندید و گفت ای پسر جور نیست

ستم بر کس از گردش دور نیست

۲۲

نه آن تندروی است بازارگان

که بردی سر از کبر بر آسمان؟

۲۳

من آنم که آن روزم از در براند

به روز منش دور گیتی نشاند

۲۴

نگه کرد باز آسمان سوی من

فرو شست گرد غم از روی من

۲۵

خدای ار به حکمت ببندد دری

گشاید به فضل و کرم دیگری

۲۶

بسا مفلس بینوا سیر شد

بسا کار منعم زبر زیر شد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 420
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 73
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 113
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 178

نظرات

user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۵ - ۲۳:۵۴:۵۹
فاقه فقرو تنگدستیست و در معنای نیاز هم کاربرد دارد
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۱۶ - ۰۰:۰۲:۳۸
دیباجه ظاهرادر اینجا به معنی صورت و روی بکاررفته که بسیار زیباست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۶ - ۰۱:۰۲:۵۳
کلماتی که به وضعیت اجتماعی ناخوبی اشاره می کنند خیلی زود توسط مردم کنار گذاشته می شوند و به این ترتیب تعداد کلمات به معنی شغلهای ناخوب و وضعیت های اجتماعی پایین زیاد می شوند مثلا در این شعر درویش، سائل ، غلام، فقیر، مسکین، درمنده، شوریده بخت، مملوک، مفلس ، و بینوا امده است علتش همین است که پیوسته می خواهند لغتی درست کنند که یک فقیر محترم را نشان دهد ولی وضعیت سخت جامعه نمی پذیرد، برای کسی که زباله جمع می کند سفور ، سپور، اشغالی ، پیک بهداشت، تا حالا درست شده است قصد و رای خوار داشت این نازنینان زحمت کش را ندارم ولی قول میدهدم نام های جدیدی در راه است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۶ - ۰۱:۰۹:۰۰
از میان این اسمها برای فقیر دوتایش را به انگلیسی هم می فهمند و ان fakir و dervish است و در فرهنگ های انگلیسی حضور دارند .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۶ - ۰۱:۱۵:۳۵
واژه ازاده به معنی کسی که بنده و رهی کسی نیست کاربرد داشته است و کمتر معنی امروزه به معنی ازاد مرد و کسی که اندیشه ازاد داردنیست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۶ - ۰۵:۰۸:۲۷
در حدیثی از پیامبر به ایرانی ها فرس الاحرار گفته شده است یعنی ایرانی ازاده
user_image
رضا
۱۳۹۳/۱۲/۰۲ - ۰۹:۰۰:۳۴
در گویش رایج این بیت با تغییراتی ضرب المثل شده است:خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۸/۱۴ - ۱۴:۲۴:۴۷
بزرگیش سر در تباهی نهادعطارد قلم در سیاهی نهادعطارد عربی که ریشه آن را اشتاروت خدای بابلی میدانند در فارسی تیر و در انگلیسی مرکوری.یونانیان آن را خدای سخنوری و بازرگانی میدانستند و جیوه(آبک) را به این نام خوانند.در فارسی هم تیر میرزای آسمان و قلم سرنوشت آدمی در دستان اوست چنانکه در همین بیت آمده است.عطارد یا تیربا 57 میلیون کیلومتر راه تا خورشید، نزدیکترین سیاره منظومه خورشیدی به خورشید است و کم‌ترین مسافتی که با زمین پیدا می‌کند، به 80 میلیون کیلومتر می‌رسد.دمای سمت رو به خورشید آن 465درجه سانتیگراد است و سمت دیگر آن که شب است 148- درجه سانتیگراد افت میکند.
user_image
محمدرضا
۱۳۹۶/۱۱/۲۰ - ۱۵:۰۴:۱۹
فارسی زبانان هنرپرور در گذر زمان از این حکایت بلند ضرب المثلی تک بیتی ساخته اند که در هنگامه ی بیچارگی و در زیر بار مشکلات زمزمه اش می کنند و یا دوستی ، اشنایی ، رهگذری به رسم دلداری برایشان زمزمه می کند . در چنان مواقعی فقط یک چنین بیتی است که ادمی را نه به دروغ امیدوار می کند و توان رفته را برای برخاستن و ادامه دادن به پاهایش برمی گرداند. آری : "چو ایزد ز حکمت ببندد دری گشاید زِ رحمت درِ دیگری"
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۲/۲۷ - ۱۰:۵۷:۰۴
بیت زیر به چه معنی است? شقاوت برهنه نشاندش چو سیر نه بارش رها کرد و نه بارگیر     
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۲/۲۷ - ۱۰:۵۸:۰۱
مشعبد صفت, کیسه و دست پاک: شبیه شعبده بازها  شده بود که همیشه دست و کیسه و کلاه شون خالی و پاکِ پاک است به این معنی که هیچی تویِ این کلاه و کیسه و دستشون نیست ولی یکدفعه خرگوش یا کبوتر ازش بیرون میاد! 
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۲/۲۷ - ۱۰:۵۸:۴۲
مگر می نترسی زِ تلخیِ خواست مگر تویِ (توانگر) از تلخی و سختیِ نیازمندی و نیازمند شدن نمی ترسی? (که اینگونه بدرفتاری و ترشرویی می کنی?)
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۲/۲۷ - ۱۰:۵۹:۲۷
عیان کرده اشکش به دیباچه راز ( اشکِ دیباچه, رازش را عیان کرده) دیباچه: رخساره, روی, صورت راز: اینکه اربابِ قبلی خودش رو گدا درب خانه اربابِ جدید یافته بود.