
سعدی
بخش ۱۴ - حکایت
۱
یکی سیرت نیکمردان شنو
اگر نیکبختی و مردانه رو
۲
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم به دوش
۳
نگه کرد و موری در آن غله دید
که سرگشته هر گوشهای میدوید
۴
ز رحمت بر او شب نیارست خفت
به مأوای خود بازش آورد و گفت
۵
مروت نباشد که این مور ریش
پراکنده گردانم از جای خویش
۶
درون پراکندگان جمع دار
که جمعیتت باشد از روزگار
۷
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
۸
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
۹
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
۱۰
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
۱۱
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
۱۲
نبخشود بر حال پروانه شمع
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
۱۳
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
تواناتر از تو هم آخر کسی است
تصاویر و صوت




نظرات
منصور محمدزاده
منصور محمدزاده
امین کیخا
امین کیخا
مینا
مینا
hossein
یوسف نقاش باشی
mowjehasti
آرش
سعید
تماشاگه راز
رشمیز
رشمیز
ناشناس
سید غلامعباس موسوی نژاد(خدامیان)
سیامک
علی
مسعود
امپرور
روفیا
حسین
بابک چندم
حسین
دکتر ترابی
دکتر ترابی
شمس شیرازی
شمس شیرازی
nabavar
سید غلامعباس موسوی نژاد(خدامیان)
پاسختان ممنونامیدوارم با تعاریف عوامانه ی دوستانی که به صورت مافیایی در این سایت پای حاشیه ها نشسته اید و بر حقانیت هم درود و لایک میفرستید و تاب شنیدن صدای مخالف ندارید، نفستان همچنان در حال ذوق کردن باشد!یاد کلامی از شمس راستین افتادم:همه خلاصهی گفتِ انبیا این است که:«آینهای حاصل کن!»
بهروز
میثم سعدی
پاسخ اون دوست بالایی که استاد خالقی را رد کردن، نخست اینکه برای کسی که بالای 50 ساله شاهنامهپژوهی میکنه، این سخن شما شتابزده و از روی ناآگاهی بود. دوم، یکی از بهترین ویرایشهای شاهنامه از همین استاده و همه به ویرایش ایشان رجوع میکنن. سوم، برید واژهنامهی دهخدا را درباره "مورک" بخوانید. مورچه بزرگ و کوچیک هم داریم!خدانگهدار.
محمدرضا بخرد
عابد زارعی
داود
nabavar
علیاکبر مصورفر
علیاکبر مصورفر
داود
عباس بروجردی
ناپیدا
ناپیدا
ناپیدا
سیّد محس سعیدزاده
مهر و ماه
فرهود
سید حسین اخوان بهابادی