سعدی

سعدی

بخش ۱۸ - حکایت

۱

شنیدم که مردی است پاکیزه بوم

شناسا و رهرو در اقصای روم

۲

من و چند سیاح صحرانورد

برفتیم قاصد به دیدار مرد

۳

سر و چشم هر یک ببوسید و دست

به تمکین و عزت نشاند و نشست

۴

زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت

ولی بی مروت چو بی بر درخت

۵

به لطف و سخن گرم رو مرد بود

ولی دیگدانش عجب سرد بود

۶

همه شب نبودش قرار و هجوع

ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع

۷

سحرگه میان بست و در باز کرد

همان لطف و پرسیدن آغاز کرد

۸

یکی بد که شیرین و خوش طبع بود

که با ما مسافر در آن ربع بود

۹

مرا بوسه گفتا به تصحیف ده

که درویش را توشه از بوسه به

۱۰

به خدمت منه دست بر کفش من

مرا نان ده و کفش بر سر بزن

۱۱

به ایثار مردان سبق برده‌اند

نه شب زنده داران دل مرده‌اند

۱۲

همین دیدم از پاسبان تتار

دل مرده و چشم شب زنده‌دار

۱۳

کرامت جوانمردی و نان دهی است

مقالات بیهوده طبل تهی است

۱۴

قیامت کسی بینی اندر بهشت

که معنی طلب کرد و دعوی بهشت

۱۵

به معنی توان کرد دعوی درست

دم بی قدم تکیه گاهی است سست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 424
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 80
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 119
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 120
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 184

نظرات

user_image
قلمراد
۱۳۹۲/۰۲/۱۶ - ۲۰:۱۷:۴۴
لبق ماهر و زبر دست بیشتردرکلام وچربزبان و دیگدان اجاق
user_image
مهدی رضائی
۱۳۹۲/۰۷/۲۲ - ۱۲:۲۴:۰۲
"ولی بی مروت,چو بی بر درخت"یعنی مثل درخت بی میوه"لطفا بین دو وازه ی" چو "و "بی" فاصله بگذارید تا معنا و وزن شعر درست شود
user_image
شاعر مردمی سعدی
۱۳۹۶/۰۱/۱۶ - ۰۲:۴۰:۱۲
مقالات بیهوده طبل تهیست.جواب دندان شکنی از سعدی بزرگوار به مولوی
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۰۸:۱۴:۲۷
به نظر می آید قول استاد زرینکوب درست باشد و دیگدان سرد از آن مولوی بوده است.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۰۸:۲۱:۳۲
همه شب نبودش قرار و هجوعز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوعسراسر شب بیقرار و بیخواب بود از گفتن سبحان الله و لا اله الا الله و ما نیز از شدت گرسنگی
user_image
خلیل قیصری
۱۳۹۸/۰۵/۱۰ - ۰۲:۵۱:۰۹
دکتر سروش نیز این احتمال را قوی دانسته اند.
user_image
Behrouz
۱۳۹۸/۰۵/۲۲ - ۱۵:۱۰:۰۸
ممکن است شخص مولانا بوده باشد با توجه به اینکه مولانا بگفته سلطان ولد 3 روزه بوده و وقتی چیزی میخورده استفراغ میکرده و در اشعار خود در دیوان شمس بر نخوردن و روزه داری و همچنین شب زنده داری تاکید دارد. اشعار و حکایات سعدی بیشتر شرح آفتق و سفرها و تجربیات وی است اما مولانا استاد درون است و حالات عرفانی شاید به همین دلیل هم سعدی با یک شب مهمان او بودن او را قضاوت کرده و مولانا را بخوبی نشناخته باشد هرچند قطعی نیست که شخص مورد نظر سعدی هم مولانا بوده باشد.
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۰۶/۳۱ - ۲۲:۴۳:۰۷
مرا بوسه گفتا به "تصحیف" دهکه درویش را "توشه" از "بوسه" بهتصحیف در لغت به معنای (فرهنگ فارسی عمید):1. خطا کردن در نوشتن.2. تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطه‌های آن.اگر به معنای دوم بگیریم که یعنی کم یا زیاد کردن نقطه ها میتوان دریافت که سعدی چگونه با ظرافت تمام تصحیف را برای دو واژه ی: "بوسه" و "توشه" به کار برده است. فقط کافی است جای نقطه ها را عوض کنیم و آن ها را کم یا زیاد کنیم تا "بوسه" به "توشه" تبدیل شود. در هر صورت منظور سعدی این است که در عوض بوسیدن دست و پای ما و گرسنه نگه داشتن ما، به ما نانی (توشه) بده و نیاز نیست کفش های ما را هم بوسه بزنی! ان کفش ها را بر سر ما بزن!
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۱/۰۳ - ۰۶:۵۱:۵۳
به تصحیح آقای محمدعلی فروغی مصراع سوم بجای کلمه ی صیاد از واژه سیّاح استفاده شده و صیادِ به معنای شکارچی بی معنی در این بیت است. سیاح به معنی گردشگر بهتر است
user_image
کرتیر
۱۳۹۹/۰۲/۰۶ - ۰۴:۲۱:۵۶
من و چند سیاح صحرانورد.........صیاد صحرانورد نادرست است.
پاسخ: تصحیح شد.
user_image
امیر رضا
۱۳۹۹/۰۴/۲۵ - ۰۶:۰۳:۲۱
حکما سعدی بزرگوار برای درخواست نان باید بر در حجره صدرالدین قونوی می رفت، از مولانا آن بر می آمده نه نان
user_image
Mahmood Shams
۱۴۰۱/۰۵/۰۱ - ۱۷:۰۸:۱۱
با سلام و عرض احترام و ادب خدمت دوستان گرامی نمی دانم این از کجا میاد که چطور به این راحتی دیگر بزرگان ادب فارسی را مورد سرزنش و نکوهش قرار می دهیم و قضاوت می کنیم ، بنده عاشق شعر و ادبیات فارسی هستم و طبعا عاشق سلاطین این هنر از جمله حضرات سعدی ، مولانا ، حافظ و ....... و درک نمی کنم کسی که عاشق این هنر باشه و اهل مطالعه بزرگان ادبیات چطوری می تونه انقدر راحت دست به نکوهش و قضاوت بزنه که از انصاف و شرافت به دور ، تمام این بزرگان جان کلامشون انسان بودن و انسانیت ، بنده چون عاشق شعر و ادب فارسی هستم به تمام شاعران بخصوص بزرگانی چون سعدی ، مولانا و حافظ عشق می ورزم و نمی توانم به راحتی حتی دست به انتخاب برترین بزنم چون سراسر زیبایی و رنگ و نشاط هستند ، واقعا درک نمی کتم این دوستان و این نظرات یا بهتر بگم قضاوت و تعصب های ....... ، می نویسم که شاید کمتر شاهد اینطور نظرات و قضاوت ها باشیم ، امیدوارم .
user_image
A M
۱۴۰۱/۰۶/۱۶ - ۰۲:۰۶:۰۹
با درود به همه دوستان استاد سید محمد محیط طباطبایی در مقاله ای با عنوان ( سعدی و مولوی ) که در ماهنامه گوهر - اردیبهشت ۱۳۵۳ شماره ۱۴ - ص ۱۰۸ تا ص ۱۱۴  آمده ، به این موضوع اشاره کرده است  پیوند به وبگاه بیرونی در این مقاله به نقل از تاریخ ابن بی بی گفته می شود که آن شخصی که سعدی درباره آن در این حکایت بوستان سخن رانده ، فردی به نام بابا اسحاق بوده که پیروانش او را با نام بابا رسول الله می نامیدند می توانید سرگذشت این بابا اسحاق را در منبع زیر بخوانید : ( مختصر سلجوقنامه ابن بی بی  _  به اهتمام دکتر محمد جواد مشکور _ ص ۲۲۷ تا ص ۲۳۱ _ ذکر خروج خوارج بابای و انطفاء شعله فتنه ایشان )
user_image
A M
۱۴۰۱/۰۶/۱۶ - ۰۲:۰۹:۵۸
درود یزدان بخشایشگر بر روان پاک سعدی   
user_image
محمد یوسفی
۱۴۰۱/۰۶/۳۱ - ۰۶:۰۴:۲۰
با سلام و احترام آیا تنها به صرف بردن نامی از روم نتیجه گیری شد که منظور مولاناست؟