سعدی

سعدی

بخش ۲۵ - حکایت

۱

یکی را پسر گم شد از راحله

شبانگه بگردید در قافله

۲

ز هر خیمه پرسید و هر سو شتافت

به تاریکی آن روشنایی بیافت

۳

چو آمد بر مردم کاروان

شنیدم که می‌گفت با ساروان

۴

ندانی که چون راه بردم به دوست!

هر آن کس که پیش آمدم گفتم اوست

۵

از آن اهل دل در پی هر کسند

که باشد که روزی به مردی رسند

۶

برند از برای دلی بارها

خورند از برای گلی خارها

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 432
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 92
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 132
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 196

نظرات

user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۷/۰۶ - ۰۷:۲۶:۳۷
با توجه به نتیجۀ داستان، «نیافت» در بیت دوم اشتباه است:ز هر خیمه پرسید و هر سو شتافتبه تاریکی آن روشنایی «بیافت»
user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۷/۰۶ - ۰۷:۳۹:۰۷
... و «روشنایی» در این بیت، کنایه از «فرزند» است.
user_image
Vahab Ks
۱۴۰۲/۰۸/۱۱ - ۲۰:۲۹:۴۵
بیت دوم بجای نیافت باید واژه بیافت باشد