سعدی

سعدی

بخش ۲۶ - حکایت

۱

ز تاج ملکزاده‌ای در مناخ

شبی لعلی افتاد در سنگلاخ

۲

پدر گفتش اندر شب تیره رنگ

چه دانی که گوهر کدام است و سنگ؟

۳

همه سنگها پاس دار ای پسر

که لعل از میانش نباشد به در

۴

در اوباش، پاکان شوریده رنگ

همان جای تاریک و لعلند و سنگ

۵

چو پاکیزه نفسان و صاحبدلان

بر آمیختستند با جاهلان

۶

به رغبت بکش بار هر جاهلی

که افتی به سر وقت صاحبدلی

۷

کسی را که با دوستی سرخوش است

نبینی که چون بار دشمن کش است؟

۸

بدرد چو گل جامه از دست خار

که خون در دل افتاده خندد چو نار

۹

غم جمله خور در هوای یکی

مراعات صد کن برای یکی

۱۰

گرت خاکپایان شوریده سر

حقیر و فقیر آید اندر نظر

۱۱

به مردی کز ایشان به در نیست آن

به خدمت کمر بندشان بر میان

۱۲

تو هرگز مبینشان به چشم پسند

که ایشان پسندیده حق بسند

۱۳

کسی را که نزدیک ظنت بد اوست

چه دانی که صاحب ولایت خود اوست؟

۱۴

در معرفت بر کسانی است باز

که درهاست بر روی ایشان فراز

۱۵

بسا تلخ عیشان تلخی چشان

که آیند در حله دامن کشان

۱۶

ببوسی گرت عقل و تدبیر هست

ملکزاده را در نواخانه دست

۱۷

که روزی برون آید از شهربند

بلندیت بخشد چو گردد بلند

۱۸

مسوزان درخت گل اندر خریف

که در نوبهارت نماید ظریف

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 433
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 93
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 133
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 197

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۲۹ - ۰۲:۰۴:۲۷
خون در دل افتاده، خندد چو نار..
user_image
بهداد
۱۳۹۶/۰۷/۰۸ - ۱۷:۰۴:۰۹
به گمانم بیت هفتم را اینطور هم میشود نوشت و خواند: کسی را که با دوستی سر، خوش استنبینی که چون بار دشمن کش است؟یعنی که سرش با دوستی خوش است. چون در قدیم علامتگذاری نبوده و همه رونویسان هم سواد کافی نداشته اند و گاه به اشتباه دچار شده اند.
user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۷/۱۴ - ۱۵:۵۶:۲۰
در این بیت بدرد چو گل جامه از دست خارکه خون در دل افتاده خندد چو نارمنظور از «نار» چیست؟ آیا منظور «اَنار» است یا «آتش» است؟
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۲/۰۱/۰۴ - ۱۱:۵۰:۵۱
درِ معرفت بر کسانی است باز / که درهاست بر رویِ ایشان فراز اهل دل و عرفان معمولا اوضاع مالی خوبی ندارند, دنیا رویِ خوش به ایشان نشان نمی دهد و ظاهرا به درهایِ بسته خورده اند