
سعدی
بخش ۹ - حکایت
۱
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
که خیز ای مبارک در رزق زن
۲
برو تا ز خوانت نصیبی دهند
که فرزندکانت نظر بر رهند
۳
بگفتا بود مطبخ امروز سرد
که سلطان به شب نیت روزه کرد
۴
زن از ناامیدی سر انداخت پیش
همی گفت با خود دل از فاقه ریش
۵
که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟
که افطار او عید طفلان ماست
۶
خورنده که خیرش برآید ز دست
به از صائمالدهر دنیاپرست
۷
مُسلَّم کسی را بود روزهداشت
که درماندهای را دهد نان چاشت
۸
وگرنه چه لازم که سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری؟
تصاویر و صوت




نظرات
عبدالرضا فارسی
پاسخ: با تشکر، با تصحیح فروغی مقابله شد، آنجا هم «درمانده» آمده که تصحیح شد. دو بیت اضافه را فروغی هم در حاشیه آورده. نسخهای که در اختیار اینجانب است در بیت دوم به جای «رهند» آورده «رمند» و در حاشیه به جای «نظر بر» آورده «ز سختی»، این مورد را تغییر ندادم.
حسن زرهی
ابوطالب رحیمی
گلی اشرف مدرس
عدنان العصفور
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
سیدغلامعباس موسوی نژاد