سعدی

سعدی

بخش ۹ - حکایت

۱

به سرهنگ سلطان چنین گفت زن

که خیز ای مبارک در رزق زن

۲

برو تا ز خوانت نصیبی دهند

که فرزندکانت نظر بر رهند

۳

بگفتا بود مطبخ امروز سرد

که سلطان به شب نیت روزه کرد

۴

زن از ناامیدی سر انداخت پیش

همی گفت با خود دل از فاقه ریش

۵

که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟

که افطار او عید طفلان ماست

۶

خورنده که خیرش برآید ز دست

به از صائم‌الدهر دنیاپرست

۷

مُسلَّم کسی را بود روزه‌داشت

که درمانده‌ای را دهد نان چاشت

۸

وگرنه چه لازم که سعیی بری

ز خود بازگیری و هم خود خوری؟

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 417
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 108
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 173
میرعماد حسنی - مسلّم کسی را بود روزه داشت

نظرات

user_image
عبدالرضا فارسی
۱۳۸۹/۰۵/۲۳ - ۱۲:۳۴:۲۷
به نظرم نوشته هایی که در پی می آیند می تواند مفید باشند: در بیت هفتم در شرح بوستان نوشته دکتر محمد خضائلی واژه درمانده به جای درمنده آمده است.افزون بر این در کتاب یاد شده این حکایت با دو بیت زیر پایان می یابد: خیالات نادان خلوت نشین، / بهم بر کند عاقبت کفر و دین * صفایی است در آب و آیینه نیز، / و لیکن صفا را بباید تمیز.مراد این است که کسی که به کناری نشسته و از مردم بی خبر است پیش خود خیلاتی دارد که با واقع مطابقت نمی کند.بعضی کارها کفر و بیدینی است و عکس این حالت نیز ممکن است."ولیکن صفا را .." : صفا و پاکی آنگاه ارزنده است که با عقل و تمیز همراه باشد.
پاسخ: با تشکر، با تصحیح فروغی مقابله شد، آنجا هم «درمانده» آمده که تصحیح شد. دو بیت اضافه را فروغی هم در حاشیه آورده. نسخه‌ای که در اختیار اینجانب است در بیت دوم به جای «رهند» آورده «رمند» و در حاشیه به جای «نظر بر» آورده «ز سختی»، این مورد را تغییر ندادم.
user_image
حسن زرهی
۱۳۹۲/۱۰/۲۴ - ۱۶:۰۷:۲۰
کلمه ی سرهنگ در زمان سعدی به پیشخدمت و یا پیاده نظام در لشکر گفته می شده و با درک امروزی از این کلمه در فارسی که مقام نظامی عالی رتبه ای است تفاوت دارد. کما اینکه زن به شوهر سرهنگش می گوید که به در بار برود واز مانده ی سفره ی سلطان برای فرزندکانش غذا بیاورد، امری که بیشتر در خور یک مستخدم است نه یک مقام عالیرتبه ی نظامی.
user_image
ابوطالب رحیمی
۱۳۹۴/۰۲/۱۸ - ۱۱:۲۶:۰۶
بیت آخر رو در نسخه هایی که من از کتاب بوستان دارم این طوری نوشتند: "وگرنه چه حاجت که زحمت بری // ز خود بازگیری و هم خود خوری؟!" این بیت و البته بیت قبلش رو "میرعماد" هم با خط نستعلیق به زیبایی نوشته که بیت آخر شعر رو همونطوری که من اشاره کردم نوشته:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
گلی اشرف مدرس
۱۳۹۵/۰۴/۰۷ - ۰۴:۰۰:۵۳
بیت آخر به این صورت نیز آمده است:وگرنه چه حاجت که رنجی بریزخود بازگیری و هم خود خوری
user_image
عدنان العصفور
۱۳۹۹/۰۹/۱۰ - ۰۳:۵۵:۲۱
برو تا ز خوانت نصیبی دهندکه فرزندگانت ز سختی رهند
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۲/۲۲ - ۲۳:۳۹:۲۷
افطار: عربیِ صبحانه و صبحانه خوردن است, حال گویی که صبحانه هم یک کلمه عربی است و فقط ما ایرانیان فارسی زبان استفاده می کنیم.  
user_image
سیدغلامعباس موسوی نژاد
۱۴۰۲/۰۱/۰۶ - ۱۶:۱۰:۵۴
درود بر حضرت سعدی شیخ در این مطلب قصد دارد نقد جدی بر شیوه‌ی روزه داری ما مسلمانان وارد نماید ومی فرماید روزه داری به این شکل که ازصبح تا شب خوراک جمع کنیو هنگام افطار بخوری روزه ای بیهوده وکم ارزش است اما اگر بتوانی گرسنه ای را سیر کنی وبه مستمندی کمک کنی ارزش دارد. ضمن اینکه بیت دوم فکر می کنم فرزندگانت درست تر می نماید و بیت پنجم به جای روزه گویی کلمه روزه داری درست تر می نماید. هرچند روزه گویی می تواند به نیت سلطان در بیت های قبلی ارجاع داده شود.