سعدی

سعدی

بخش ۲۰ - حکایت

۱

ثنا گفت بر سعد زنگی کسی

که بر تربتش باد رحمت بسی

۲

درم داد و تشریف و بنواختش

به مقدار خود منزلت ساختش

۳

چو الله و بس دید بر نقش زر

بشورید و برکند خلعت ز بر

۴

ز سوزش چنان شعله در جان گرفت

که برجست و راه بیابان گرفت

۵

یکی گفتش از همنشینان دشت

چه دیدی که حالت دگرگونه گشت

۶

تو اول زمین بوسه دادی به جای

نبایستی آخر زدن پشت پای

۷

بخندید کاول ز بیم و امید

همی لرزه بر تن فتادم چو بید

۸

به آخر ز تمکین الله و بس

نه چیزم به چشم اندر آمد نه کس

۹

به شهری در از شام غوغا فتاد

گرفتند پیری مبارک نهاد

۱۰

هنوز آن حدیثم به گوش اندر است

چو قیدش نهادند بر پای و دست

۱۱

که گفت ار نه سلطان اشارت کند

که را زهره باشد که غارت کند؟

۱۲

بباید چنین دشمنی دوست داشت

که می‌دانمش دوست بر من گماشت

۱۳

اگر عز و جاه است و گر ذل و قید

من از حق شناسم، نه از عمرو و زید

۱۴

ز علت مدار، ای خردمند، بیم

چو داروی تلخت فرستد حکیم

۱۵

بخور هرچه آید ز دست حبیب

نه بیمار داناتر است از طبیب

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 455
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 126
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 164
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 228

نظرات

user_image
M.I.S
۱۳۹۷/۱۰/۰۱ - ۰۳:۳۲:۴۱
که گفت ار نه سلطان اشارت کند که را زهره باشد که غارت کند
user_image
الیوت الدرسون
۱۴۰۱/۰۴/۲۰ - ۰۴:۱۱:۱۳
شیخ اجل در قالب یک حکایت از   حکمت دار بودن قضایای الهی سخن میراند که هر چیزی که خدا برای انسان مقدر کرده است حتی اگر تلخ باشد بدون علت نیست  کدام بدی به انسان وارد میشود مگر اینکه خدا از ان مطلع باشد 
user_image
م شریعتی
۱۴۰۲/۰۶/۲۲ - ۲۳:۰۶:۰۶
از دوستان محترم کسی می‌تونه این داستان رو تعریف کنه که چی شد؟
user_image
رسول لطف الهی
۱۴۰۳/۰۴/۱۶ - ۰۷:۱۲:۲۶
عمروزید کیست؟ممنون اگر توضیح دهید
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۴/۱۶ - ۰۸:۴۴:۳۶
سلام آقا رسول    عزیزم  بقول فرهنگ لغت این از مبهمات است ومنظور  افراد مشخص ومعینی نیست  وبجای این وآن ویا فلان وبهمان بکار می‌آید  البته منشا ان در آموزش صرف ونحو عربی  برای آموزش فاعل ومفعول  در جمله است  وآن مثال اینگونه بیان میگردد   ضرب عمرا زیدا  وکان زیدا مفعولا  یعنی عمر زید را زد و زید در این جمله مفعول فعل زدن است  وشاید بکار بردن  واژه زید برای دوست دختر در بین جوانان امروزی از همین بحث مفعولیت زید نشات گرفته است  والله اعلم  داستانی  غیر مستند نیز  نقل گردیده بدین مضمون که وزیر ترک زبانی که مشغول فرا گیری عربی بوده  از تمامی اساتید خود می پرسیده که چرا عمر همیشه زید را میزند  وچون ایشان
پاسخی نداشتند آنها به زندان می انداخته الی آخر ....که در کتابخانه دیجیتالی تبیان میتوانید ادامه حکایت را بخوانید  البته حال که صحبت از زید شد دکر این نکته هم خالی از لطف نیست که زیدیه یکی از فرق تشیع است که غالب پیروان آن در یمن و جنوب عربستان می باشند که در  امامت امام علی ع امام حسن ع وامام حسین ع با شیعیان اثنی عشری  هم عقیده میباشند ونام این فرقه از نام امام پنجم ایشان بنام زیدبن علی اقتباس گردیده است .  شاد باشی عزیز