سعدی

سعدی

بخش ۱۶ - حکایت

۱

به خشم از ملک بنده‌ای سربتافت

بفرمود جستن کسش در نیافت

۲

چو بازآمد از راه خشم و ستیز

به شمشیر زن گفت خونش بریز

۳

به خون تشنه جلاد نامهربان

برون کرد دشنه چو تشنه زبان

۴

شنیدم که گفت از دل تنگ ریش

خدایا بحل کردمش خون خویش

۵

که پیوسته در نعمت و ناز و نام

در اقبال او بوده‌ام دوستکام

۶

مبادا که فردا به خون منش

بگیرند و خرم شود دشمنش

۷

ملک را چو گفت وی آمد به گوش

دگر دیگ خشمش نیاورد جوش

۸

بسی بر سرش داد و بر دیده بوس

خداوند رایت شد و طبل و کوس

۹

به رفق از چنان سهمگن جایگاه

رسانید دهرش بدان پایگاه

۱۰

غرض زین حدیث آن که گفتار نرم

چو آب است بر آتش مرد گرم

۱۱

تواضع کن ای دوست با خصم تند

که نرمی کند تیغ برنده کند

۱۲

نبینی که در معرض تیغ و تیر

بپوشند خفتان صد تو حریر

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 481
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 206
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 203
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 265

نظرات

user_image
الهام
۱۳۹۵/۰۷/۱۴ - ۱۵:۵۰:۳۹
در بیت آخر " خفتان" به معنی جامه ای هنگفت و ستبر بوده از جنس ابریشم یا پشم که در جنگ به تن می کردند و در واقع نوعی زره بوده که شمشیر بر آن می لغزیده و اثر نمی کرده .
user_image
افراسیاب کیانی
۱۳۹۸/۰۲/۳۰ - ۰۳:۲۳:۴۵
به نرمی و ملاطفت سخن گفتن و با احترام رفتارکردن هر دشمنی و خصومتی را به محبت و دوستی تبدیل میکند....بسیار قابل تامل
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۹/۲۴ - ۱۸:۴۰:۵۵
بهل/پهل واژه ای پارسی است  و پیوندی  با  بحل  عربی ندارد