سعدی

سعدی

بخش ۲۸ - حکایت ذوالنون مصری

۱

چنین یاد دارم که سقّای نیل

نکرد آب بر مصر سالی سبیل

۲

گروهی سوی کوهساران شدند

به فریاد خواهانِ باران شدند

۳

گرستند و از گریه جویی روان

نیامد مگر گریهٔ آسمان

۴

به ذوالنّون خبر برد از ایشان کسی

که بر خلق رنج است و زحمت بسی

۵

فرو‌ماندگان را دعایی بکُن

که مقبول را رد نباشد سخُن

۶

شنیدم که ذوالنّون به مَدیَن گریخت

بسی بر نیامد که باران بریخت

۷

خبر شد به مدین پس از روز بیست

که ابرِ سیه‌دل بر ایشان گریست

۸

سبک عزمِ باز‌آمدن کرد پیر

که پُر شد به سیلِ بهاران غدیر

۹

بپرسید از او عارفی در نهفت

چه حکمت در این رفتنت بود؟ گفت

۱۰

شنیدم که بر مرغ و مور و ددان

شود تنگ روزی به فعلِ بَدان

۱۱

در این کشور اندیشه کردم بسی

پریشان‌تر از خود ندیدم کسی

۱۲

برفتم مبادا که از شرِّ من

ببندد درِ خیر بر انجمن

۱۳

بهی بایدت لطف کن کان بهان

ندیدندی از خود بَتَر در جهان

۱۴

تو آنگه شوی پیشِ مردم عزیز

که مر خویشتن را نگیری به چیز

۱۵

بزرگی که خود را به خُردی شمرد

به دنیا و عقبی بزرگی ببُرد

۱۶

از این خاکدان بنده‌ای پاک شد

که در پایِ کمتر کسی خاک شد

۱۷

الا ای که بر خاکِ ما بگذری

به خاکِ عزیزان که یاد آوری

۱۸

که گر خاک شد سعدی، او را چه غم؟

که در زندگی خاک بوده‌ست هم

۱۹

به بیچارگی تن فرا خاک داد

وگر گِردِ عالم برآمد چو باد

۲۰

بسی برنیاید که خاکش خورَد

دگر باره بادش به عالم بَرَد

۲۱

مگر تا گلستانِ معنی شکفت

بر او هیچ بلبل چنین خوش نگفت

۲۲

عجب گر بمیرد چنین بلبلی

که بر استخوانش نروید گلی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 491
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 220
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 216
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 276

نظرات

user_image
پوریا
۱۳۹۲/۰۷/۱۵ - ۲۲:۱۳:۳۴
درود بی‌کران بر شمادر بیت 15 یک اشتباه هست که نوشته شده:بزرگی که خود را نه مردم شمردبه دنیا و عقبی بزرگی ببرد*مصرع اول این بیت اشتباههدرستش اینه:*"بزرگی که خود را به خردی شمردبه دنیا و عقبی بزرگی ببرد"*بابت زحماتتون برای تاریخ ، فرهنگ ، ادب و زبان ایران‌زمین ؛ بی‌کران سپاس....
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۱۱ - ۰۶:۰۶:۰۹
ذوالنون مصری (شیخ ابوالفیض ثوبان ابن ابراهیم ) (زاده: 180 قمری - درگذشت:246 قمری) از بزرگان صوفیان در مصر بود. وی در شهر اخمیم مصر در کنار رود نیل بدنیا آمده ودر شهر مردگان(العرفه) در جنوب شرقی قاهره دفن شده است.در نزد متوکل خلیفه عباسی سخن چینی بسیاری از او کردند و متوکل او را به بغداد احضار کرد و 40 روز در زندان نگاهداشت ولی در چند جلسه مباحثه ای که باوی داشت متوکل توبه کرده بسیار گریست و او را گرامی داشت. ذوالنون پیرو طریقه ملامت بود و در توکل بی‌نظیر بیشتر اهل مصر اورا کافر و زندیق میدانستند و تا زنده بود منکر او بودند ولی پس از مرگ درستی احوال او مشخص گردیدپیوند به وبگاه بیرونیالا ای که بر خاک ما بگذریبه جان عزیزان که یادآوریکه گر خاک شد سعدی، او را چه غم؟که در زندگی خاک بوده‌ست همبسی برنیاید که خاکش خورددگر باره بادش به عالم بردمگر تا گلستان معنی شکفتبر او هیچ بلبل چنین خوش نگفتعجب گر بمیرد چنین بلبلیکه بر استخوانش نروید گلی
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۲۰ - ۰۵:۵۷:۱۶
خبر شد به مدین پس از روز بیستکه ابر سیه دل برایشان گریستنام شهری در قدیم بوده که در مسیر عربستان به شام قرار داشته و شعیب در آنجا میزیسته است (مدین شهری بوده در کنار دریای قلزم روبروی تبوک که از تبوک تا آنجا شش منزل مسافت بوده ، و از تبوک بزرگتر ، چاهی هم که گوسفندان شعیب از آن آب داده میشد در همانجا بوده و بعضی دیگر گفته اند : این شهر در هشت منزلی مصر بوده ، و از قلمرو حکومت فرعون خارج بوده ، و به همین جهت موسی متوجه آنجا شده است .چنین مینماید نگاه سعدی به داستان دومی بوده است
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۲۰ - ۰۶:۰۶:۱۹
بزرگی که خود را نه مردم شمردبه دنیا و عقبی بزرگی ببردشکل درست همین است که اینجا آمدهبزرگی که خود را نه مردم شمرد=خود را آدم حساب نکرد=فروتنی
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۶/۲۰ - ۰۶:۱۳:۵۲
یکی قطره باران ز ابری چکیدخجل شد چو پهنای دریا بدیدکه جایی که دریاست من کیستم؟گر او هست حقا که من نیستمچو خود را به چشم حقارت بدیدصدف در کنارش به جان پروریدسپهرش به جایی رسانید کارکه شد نامور لؤلؤ شاهواربلندی از آن یافت کو پست شددر نیستی کوفت تا هست شد
user_image
محمد
۱۳۹۷/۰۵/۱۵ - ۱۳:۱۹:۱۴
آقای جراح زاده درست میفرمایند روی کاشی های آرامگاه سعدی این گونه نوشته که خود را به خردی شمرد.
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۰/۰۶ - ۱۱:۳۲:۰۹
دوستان عزیز از خواندن این داستان دچار سردرگمی شدمنمی دانم آخر علت نجات مردم چه بود؟تواضع یا دعااگر تواضع پس چرا شیخ در بیت های از خود ستایش می کند؟
user_image
مرتضی اوجی
۱۳۹۹/۱۰/۱۹ - ۰۲:۳۸:۴۰
می خواستم بپرسم آیا این بیت مگر تا گلستان معنی شکفتبر او هیچ بلبل چنین خوش نگفتدر همه نسخه های دیگر به همین صورت نوشته شده است؟ چون به نظر می رسد اگر بجای مگر، "نگر" باشد، معنی روشن تری دارد.