سعدی

سعدی

بخش ۱۱ - حکایت

۱

چه خوش گفت شاگرد منسوج باف

چو عنقا بر آورد و پیل و زراف

۲

مرا صورتی بر نیاید ز دست

که نقشش معلم ز بالا نبست

۳

گرت صورت حال بد یا نکوست

نگارندهٔ دست تقدیر، اوست

۴

در این نوعی از شرک پوشیده هست

که زیدم بیازرد و عمروم بخست

۵

گرت دیده بخشد خداوند امر

نبینی دگر صورت زید و عمرو

۶

نپندارم ار بنده دم در کشد

خدایش به روزی قلم در کشد

۷

جهان آفرینت گشایش دهاد

که گر وی ببندد که داند گشاد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 501
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 234
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 230
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 291

نظرات

user_image
رضا
۱۳۹۳/۱۲/۱۱ - ۰۷:۵۲:۳۸
در این نوعی از شرک پوشیده هستکه زیدم بیازرد و عمرم بخستگرت دیده بخشد خداوند امرنبینی دگر صورت زید و عمر
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۲۰ - ۰۱:۱۴:۴۳
رضا جان عمر با و اضافه اومده که کاملا فرقه با عمر.....عمر یک اسم عربیه عمرو اسم دیگه ......جسارت بنده رو عفو فرمایید...
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۸/۱۳ - ۰۰:۴۰:۲۹
عمر با واو اضافه در زبان عرب حتی هنگام تلفظ امر خوانده میشود.....در صورتی که عمر بدون واو omarخوانده میشود
user_image
افسانه چراغی
۱۴۰۰/۰۹/۰۶ - ۱۵:۴۴:۰۹
زید و عمرو در عربی دو اسم مبهم هستند مانند فلانی و بهمانی در فارسی.
user_image
امیر
۱۴۰۱/۰۸/۲۵ - ۰۲:۵۰:۵۱
در ادبیات عرب مثلی هست که می گوید: ضرب زید عمرو حال پرسیده میشود چرا زید عمر رو کتک زد و جواب این است که چون عمر(امر) یک واو از اسم داوود دزدیده است و به نام خود افزوده و عمرو شده است و باز هم امر خوانده میشود و داوود نیز به شکل داود نوشته میشود!