
سعدی
بخش ۱۲ - مثل
۱
شتر بچه با مادر خویش گفت:
«پس از رفتن، آخر زمانی بخفت»
۲
بگفت «ار به دست من استی مهار
ندیدی کسم بارکش در قطار»
۳
قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد
وگر ناخدا جامه بر تن درد
۴
مکن سعدیا دیده بر دست کس
که بخشنده پروردگار است و بس
۵
اگر حق پرستی ز درها بَسَت
که گر وی بِرانَد نخوانَد کسَت
۶
گر او تاجدارت کند سر بر آر
وگر نه سرِ ناامیدی بخار
تصاویر و صوت




نظرات
محسن میثمی
حامد
اصغر افشاری
مجتبی
محمد
بی سواد
نستوه
نستوه
علی
واحد
حسام حسنی سعدی