
سعدی
بخش ۵ - حکایت
۱
یکی روستایی سقط شد خرش
علم کرد بر تاک بستان سرش
۲
جهاندیده پیری بر او بر گذشت
چنین گفت خندان به ناطور دشت
۳
مپندار جان پدر کاین حمار
کند دفع چشم بد از کشتزار
۴
که این دفع چوب از سر و گوش خویش
نمیکرد تا ناتوان مرد و ریش
۵
چه داند طبیب از کسی رنج برد
که بیچاره خواهد خود از رنج مرد؟
تصاویر و صوت




نظرات
حبیبی
محمد علی علیرضایی
ابوطالب رحیمی
شاهین
قریشی
فرهود
افسانه چراغی
حسن عسکری
حسن عسکری
فرهود