سعدی

سعدی

بخش ۵ - حکایت

۱

یکی روستایی سقط شد خرش

علم کرد بر تاک بستان سرش

۲

جهاندیده پیری بر او بر گذشت

چنین گفت خندان به ناطور دشت

۳

مپندار جان پدر کاین حمار

کند دفع چشم بد از کشتزار

۴

که این دفع چوب از سر و گوش خویش

نمی‌کرد تا ناتوان مرد و ریش

۵

چه داند طبیب از کسی رنج برد

که بیچاره خواهد خود از رنج مرد؟

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 498
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 230
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 226
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 288

نظرات

user_image
حبیبی
۱۳۸۹/۰۳/۰۴ - ۰۴:۵۴:۳۷
1) ظاهراً بیت پنجم در تصحیح محمدعلی فروغی به این صورت است: «که این دفع چوب از سر و روی خویش...» ، و ضبط منزه‌تری به نظر می‌رسد.2) فهم مصرع «چه داند طبیب از کسی رنج برد» کمی دشوار است. «چه» را باید «چگونه» در نظر گرفت. «داند» به معنی «تواند» به کار رفته. «برد» را هم باید به معنی «رفع کرد و زائل کرد و درمان کرد» گرفت. پس معنی بیت این می‌شود: «طبیب چگونه می‌تواند رنج کسی را درمان کند، [در حالی که] خودِ [طبیب هم] از رنج [و بیماری] خواهد مُرد؟
user_image
محمد علی علیرضایی
۱۳۹۱/۱۱/۱۱ - ۰۷:۴۸:۳۴
که این دفع چوب از سر و گوش خویش . بهتر به نظر می رسد
user_image
ابوطالب رحیمی
۱۳۹۳/۰۶/۲۴ - ۱۹:۴۷:۴۵
1) به نظر من "دفع چوب از سر و کون خویش" درسته، چون اگه تو روستاها دقت کرده باشید کسانی که خر سوار می شن برای این که خر تندتر بره معمولاً یا یه چوب به این دو قسمت خر ضربه می زنند (البته به نظر من رفتار دور از ترحم و خشنی هست که با این حیوان مظلوم می کنند).2) بیت آخر هم به زبان ساده تر می خواد بگه: "کل اگر طبیب بودی // سر خود دوا نمودی"
user_image
شاهین
۱۳۹۷/۰۸/۰۹ - ۲۱:۳۶:۵۹
در مصراع دوم بیت هشتم واژه "نمی کرد" چندان درست نیست. "نیارست" بهتر می نماید چرا که ناتوانی را می رساند ولی نکردن نتوانستن را نمیرساند
user_image
قریشی
۱۳۹۹/۰۳/۲۱ - ۲۳:۴۷:۰۷
به نظر من بیت آخر به این معنی است که چگونه می تواند طبیب که خودش دچار درد است و از درد دارد می میرد درد کسی را درمان کند
user_image
فرهود
۱۳۹۹/۱۱/۰۴ - ۱۷:۴۲:۲۴
در بیت آخر سعدی منطق شعر راکامل میکند و میگوید: طبیب چگونه کسی را درمان کند که آن فرد خودش میخواهد از رنج بمیرد؟یعنی وقتی کسی برای خودش کاری نمیکند و خودش را نجات نمیدهد، طبیب چگونه اورا نجات بدهد؟بیچاره در اصل آن کسی است که خودش میخواهد که از رنج بمیرد واراده ای ندارد، مثل آن خری که نتوانسته چوب را از خود دفع کند و ناتوان و زخمی مرده.دقت شود که سعدی استادانه میگوید: «که بیچاره خواهد خود مرد» یعنی بیچاره خودش میخواهد بمیرد. اگر میگفت «بیچاره خود خواهد مرد» معنیش میشد بیچاره در آینده میمیرد.
user_image
افسانه چراغی
۱۴۰۰/۰۹/۰۶ - ۱۵:۰۸:۴۳
فرهود عزیز با نظر شما موافقم.
user_image
حسن عسکری
۱۴۰۱/۰۲/۰۱ - ۱۱:۱۰:۱۶
معنی بیت اخر طبیبی که در ذهن خود میپرسد ایا این بیچاره از رنجی که دارد بالاخره میمیرد یا جان سالم بدر میبرد،چگونه و با چه علم و آگاهی میتواند درد و رنج را از بیمار دور کند
user_image
حسن عسکری
۱۴۰۱/۰۲/۰۱ - ۱۴:۵۷:۴۹
در مورد بیت ماقبل اخر سرو گوش ممکن است بهتر باشد ولی امانت داری در شعر چیز دیگریست.برای راندن خر در زیر بار به در ک.و.ن خر چوب میزنند و برای تغییر مسیر و کم کردن سرعت بر گردن خر میزنند البته با دست و هش گفتن.    
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۹/۰۴ - ۰۶:۰۵:۴۹
رنج‌برد  در اینجا یعنی  رنج بردن