سعدی

سعدی

بخش ۱۴ - گفتار در صبر بر ناتوانی به امید بهی

۱

کمال است در نفس مرد کریم

گرش زر نباشد چه نقصان و بیم؟

۲

مپندار اگر سفله قارون شود

که طبع لئیمش دگرگون شود

۳

وگر درنیابد کرم‌پیشه، نان

نهادش توانگر بود همچنان

۴

مروت زمین است و سرمایه زرع

بده کاصل خالی نماند ز فرع

۵

خدایی که از خاک مردم کند

عجب باشد ار مردمی گم کند

۶

ز نعمت نهادن بلندی مجوی

که ناخوش کند آب استاده بوی

۷

به بخشندگی کوش کآب روان

به سیلش مدد می‌رسد ز آسمان

۸

گر از جاه و دولت بیفتد لئیم

دگر باره نادر شود مستقیم

۹

وگر قیمتی گوهری غم مدار

که ضایع نگرداندت روزگار

۱۰

کلوخ ار چه افتاده بینی به راه

نبینی که در وی کند کس نگاه

۱۱

و گر خردهٔ زر ز دندانْ گاز

بیفتد، به شمعش بجویند باز

۱۲

به در می‌کنند آبگینه ز سنگ

کجا ماند آیینه در زیر زنگ؟

۱۳

هنر باید و فضل و دین و کمال

که گاه آید و گه رود جاه و مال

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 514
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 248
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 247
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 308

نظرات

user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۲۵:۳۸
سفله به ملنی پست و فرومایه و ناقابل و ناجوانمرد است
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۳۱:۴۶
معنی
user_image
رضا
۱۳۹۳/۱۲/۱۲ - ۱۱:۰۳:۵۰
کمال است در نفس مرد کریمگرش زر نباشد چه نقصان و بیم؟
user_image
بهرام شاگرد سعدی و فردوسی
۱۳۹۵/۰۳/۱۹ - ۱۰:۳۷:۵۷
انصافا عالی بود.