سعدی

سعدی

بخش ۷ - حکایت در عزت قناعت

۱

یکی نیشکر داشت بر طبقری

چپ و راست گردیده بر مشتری

۲

به صاحبدلی گفت در کنج ده

که بستان و چون دست یابی بده

۳

بگفت آن خردمند زیبا سرشت

جوابی که بر دیده باید نبشت

۴

تو را صبر بر من نباشد مگر

ولیکن مرا باشد از نیشکر

۵

حلاوت ندارد شکر در نیش

چو باشد تقاضای تلخ از پیش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 510
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 243
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 241
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 303

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۱/۱۰/۲۵ - ۰۴:۳۸:۳۷
در مصراع اول (طبقری) درست است نه طبفری.
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۴۴:۰۹
سعید جان کاش معنیش رو هم مینوشتی البته کمابیش میشه حدس زد
user_image
مهدی همدانی
۱۳۹۳/۱۱/۰۲ - ۰۴:۵۲:۳۸
مینا خانم معنی حکایت بصورت اجمالی این است که:نیشکر فروشی بدنبال مشتری بود و به صاحبدلی رسید و گفت این نیشکرها را بگیر و هر وقت داشتی پولش را بدهآن خردمند صاحبدل نیز جواب داد: تو مگر برای من صبر نمیکنی تا پول را پرداخت کنم ولی من میتوانم برای نیشکر صبر و قناعت کنم تا در زمان داشتن پول خرید کنمنیشکر نسیه شیرینی ندارد وقتی اضطراب تقاضای تلخ طلب از جانب شما بیادم آید