سعدی

سعدی

بخش ۹ - حکایت

۱

یکی نان‌خورش جز پیازی نداشت

چو دیگر کسان برگ و سازی نداشت

۲

پراکنده‌ای گفتش ای خاکسار

برو طبخی از خوان یغما بیار

۳

بخواه و مدار از کس ای خواجه باک

که مقطوع روزی بود شرمناک

۴

قبا بست و چابک نوردید دست

قبایش دریدند و دستش شکست

۵

شنیدم که می‌گفت و خون می‌گریست

که ای نفس، خودکرده را چاره چیست؟

۶

بلا جوی باشد گرفتار آز

من و خانه من‌بعد و نان و پیاز

۷

جوینی که از سعی بازو خورم

به از میده بر خوان اهل کرم

۸

چه دلتنگ خفت آن فرومایه دوش

که بر سفرهٔ دیگران داشت گوش

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 511
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 244
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 242
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 304

نظرات

user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۰۹:۴۴
سغبه در اینجا به نعنی گرسنه به کار رفته
user_image
مینا
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۲۰:۱۴:۳۴
میده به معنی نانی بوده که از آرد بدون سبوس سفید و دوبار بیخته درست میشده و چون در مقابل جوین قرار گرفته پس میشود گفت که نانی بوده مرغوب
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۵/۱۰ - ۰۹:۵۳:۰۶
بلا جوی باشد گرفتار آزمن و خانه من بعد و نان و پیازاین حکایت از جنس حکایت بعدی است با این تفاوت که اینجا از زبان آدمی است و آنجا از زبان گربه:اگر جستم از دست این تیر زنمن و موش و ویرانهٔ پیرزندر برخی نسخه ها بجای بیت دوم:پراکنده ای گفتش ای خاکساربرو طبخی از خوان یغما بیار