سعدی

سعدی

بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی

۱

یکی پیش داود طائی نشست

که دیدم فلان صوفی افتاده مست

۲

قی آلوده دستار و پیراهنش

گروهی سگان حلقه پیرامنش

۳

چو پیر از جوان این حکایت شنید

به آزار از او روی در هم کشید

۴

زمانی بر آشفت و گفت ای رفیق

به کار آید امروز یار شفیق

۵

برو زآن مقام شنیعش بیار

که در شرع نهی است و در خرقه عار

۶

به پشتش در آور چو مردان که مست

عنان سلامت ندارد به دست

۷

نیوشنده شد زین سخن تنگدل

به فکرت فرو رفت چون خر به گل

۸

نه زهره که فرمان نگیرد به گوش

نه یارا که مست اندر آرد به دوش

۹

زمانی بپیچید و درمان ندید

ره سر کشیدن ز فرمان ندید

۱۰

میان بست و بی اختیارش به دوش

در آورد و شهری بر او عام جوش

۱۱

یکی طعنه می‌زد که درویش بین

زهی پارسایان پاکیزه دین!

۱۲

یکی صوفیان بین که می خورده‌اند

مرقع به سیکی گرو کرده‌اند

۱۳

اشارت کنان این و آن را به دست

که آن سر گران است و این نیم مست

۱۴

به گردن بر از جور دشمن حسام

به از شنعت شهر و جوش عوام

۱۵

بلا دید و روزی به محنت گذاشت

به ناکام بردش به جایی که داشت

۱۶

شب از فکرت و نامرادی نخفت

دگر روز پیرش به تعلیم گفت

۱۷

مریز آبروی برادر به کوی

که دهرت نریزد به شهر آبروی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 524
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 263
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 259
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 319

نظرات

user_image
نگار بهشتی پور
۱۳۹۹/۰۲/۰۴ - ۰۰:۳۲:۱۲
داود طائی: ابوسلیمان داود بن نصیر طائی کوفی از فقیهان و عارفان و پارسایان قرن دوم هجری.شنیع:‌زشت، ناپسند که در شرع نهی است و در خرقه عار:‌چنین کاری در خرقه ی صوفیانه انجام دادن در نظر اهل تصوف ننگ است.نیوشنده: شنوندهیارا: توانایی و تاب و طاقتبپیچید: ناراحت شدشهری بر او عام جوش: عامه ی مردم شهر بهم برآمده بر او ازدحام کرده بودند، هنگامه و آشوب برپا کرده بودند.زهی: در اینجا بیان تعجب است.مرقع به سیکی گرو کرده‌اند: مرقع جامه ی پاره پاره بهم دوخته و وصله دار صوفیان است. سیکی باده ایست که بر اثر جوشیدن دو سوم آن بخار شده و یک سوم آن باقی مانده باشد. گاه نیز به معنی مطلق باده بکار رفته است. حسام: شمشیر تیزشنعت: سرزنشگذاشت: سپری کردبناکام:‌ناگزیر
user_image
Gholam Balouch
۱۴۰۱/۰۲/۱۶ - ۰۰:۴۶:۳۲
زهره: در زبان بلوچی به آن می گویند:زهرگ به فتح ز و ر  به معنی دل وجرأت 
user_image
مبارکه عابدپور
۱۴۰۱/۰۷/۲۶ - ۱۶:۲۴:۴۳
در بوستان به تصحیح فروغی  چو فرخنده خوی این حکایت شنید زگوینده ابرو به هم درکشید و به پشتش در اور که مردان مست عنان طریقت ندارد به دست