سعدی

سعدی

بخش ۱۱ - گفتار اندر غیبت و خلل‌هایی که از وی صادر شود

۱

بد اندر حق مردم نیک و بد

مگوی ای جوانمرد صاحب‌خرد

۲

که بَد‌مرد را خصمِ خود می‌کنی

وگر نیک‌مردست بد می‌کنی

۳

تو را هر که گوید فلان کس بد است

چنان دان که در پوستین خوَد است

۴

که فعل فلان را بباید بیان

وز این فعل بد می‌برآید عیان

۵

به بد گفتن خلق چون دم زدی

اگر راست گویی سخن هم بدی

۶

زبان کرد شخصی به غیبت دراز

بدو گفت داننده‌ای سرفراز

۷

که یاد کسان پیش من بد مکن

مرا بدگمان در حق خود مکن

۸

گرفتم ز تمکین او کم ببود

نخواهد به جاه تو اندر فزود

۹

کسی گفت و پنداشتم طیبت است

که دزدی بسامان‌تر از غیبت است

۱۰

بدو گفتم ای یار آشفته هوش

شگفت آمد این داستانم به گوش

۱۱

به ناراستی در چه بینی بهی

که بر غیبتش مرتبت می‌نهی؟

۱۲

بلی گفت دزدان تهور کنند

به بازوی مردی شکم پر کنند

۱۳

ز غیبت چه می‌خواهد آن ساده مرد؟

که دیوان سیه کرد و چیزی نخورد!

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 525
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 264
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 261
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 320

نظرات

user_image
ایمان
۱۳۹۷/۰۵/۰۸ - ۰۲:۴۵:۰۲
بیت اول"صاحب خرد "صحیح به نظر میرسد
user_image
نگار بهشتی پور
۱۳۹۹/۰۲/۰۴ - ۰۰:۴۶:۵۵
در پوستین خودست: از خود بدگویی می کند.که فعل فلان را بباید بیان/ وز این فعل بد می‌برآید عیان: زیرا نسبت کار بد به فلان کس محتاج بیان و دلیل است اما از عیب گوینده کاری زشت بظهور می رسد که غیبت است و عیان محتاج بیان نیست. گرفتم ز تمکین او کم ببود: فرض میکنم بواسطه ی بدگویی تو از احترام و قدر او کاسته شد. طیبت: مزاح، شوخیبه ناراستی در چه بینی بهی/ که بر غیبتش مرتبت می‌نهی؟ : در کار ناراست دزدی چه می بینی که آن را بر غیبت مردن ترجیح میدهی؟تهور کنند:‌بی باکی کردن و خود را در مهلکه انداختن و رشادت نمودنکه دیوان سیه کرد و چیزی نخورد:‌نامه ی اعمال خود را سیاه کرد و بهره ای نبرد.
user_image
ابوالحسن کاشانی
۱۴۰۰/۰۶/۱۴ - ۰۵:۳۵:۰۷
با سلام در تصویر نسخه دیگر که گذاشته‌اید این متن آمده که با وزن شعر و معنای آن بیشتر می‌خورد: گرفتم ز تمکین وی کم نمود  نخواهد به جاه تو اندر فزود