سعدی

سعدی

بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز

۱

فریدون وزیری پسندیده داشت

که روشن دل و دوربین دیده داشت

۲

رضای حق اول نگه داشتی

دگر پاس فرمان شه داشتی

۳

نهد عامل سفله بر خلق رنج

که تدبیر ملک است و توفیر گنج

۴

اگر جانب حق نداری نگاه

گزندت رساند هم از پادشاه

۵

یکی رفت پیش ملک بامداد

که هر روزت آسایش و کام باد

۶

غرض مشنو از من نصیحت پذیر

تو را در نهان دشمن است این وزیر

۷

کس از خاص لشکر نمانده‌ست و عام

که سیم و زر از وی ندارد به وام

۸

به شرطی که چون شاه گردن فراز

بمیرد، دهند آن زر و سیم باز

۹

نخواهد تو را زنده این خودپرست

مبادا که نقدش نیاید به دست

۱۰

یکی سوی دستور دولت پناه

به چشم سیاست نگه کرد شاه

۱۱

که در صورت دوستان پیش من

به خاطر چرایی بد اندیش من؟

۱۲

زمین پیش تختش ببوسید و گفت

نشاید چو پرسیدی اکنون نهفت

۱۳

چنین خواهم ای نامور پادشاه

که باشند خلقت همه نیک خواه

۱۴

چو مرگت بود وعدهٔ سیم من

بقا بیش خواهندت از بیم من

۱۵

نخواهی که مردم به صدق و نیاز

سرت سبز خواهند و عمرت دراز؟

۱۶

غنیمت شمارند مردان دعا

که جوشن بود پیش تیر بلا

۱۷

پسندید از او شهریار آنچه گفت

گل رویش از تازگی برشکفت

۱۸

ز قدر و مکانی که دستور داشت

مکانش بیفزود و قدرش فراشت

۱۹

بد اندیش را زجر و تأدیب کرد

پشیمانی از گفتهٔ خویش خورد

۲۰

ندیدم ز غماز سرگشته‌تر

نگون طالع و بخت برگشته‌تر

۲۱

ز نادانی و تیره رایی که اوست

خلاف افکند در میان دو دوست

۲۲

کنند این و آن خوش دگر باره دل

وی اندر میان کور بخت و خجل

۲۳

میان دو کس آتش افروختن

نه عقل است و خود در میان سوختن

۲۴

چو سعدی کسی ذوق خلوت چشید

که از هر که عالم زبان درکشید

۲۵

بگوی آنچه دانی سخن سودمند

وگر هیچ کس را نیاید پسند

۲۶

که فردا پشیمان برآرد خروش

که آوخ چرا حق نکردم به گوش؟

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 531
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 272
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 263
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 326

نظرات

user_image
جعفر عسکری
۱۳۹۵/۰۷/۲۷ - ۰۱:۴۲:۳۸
واقعا حکایات سعدی در عین سادگی و بلاغت،عمیق و مفیدندر بیت آخر"پشیمان" به اشتباه"پیشمان" نوشته شدهاصلاح فرمایید
user_image
نگار بهشتی پور
۱۳۹۹/۰۲/۱۷ - ۱۹:۲۳:۴۰
پاس فرمان شه داشتی: فرمان فریدون را رعایت میکرد و بکار می بست.عامل:‌ ضابط. دیوانی . رئیس . والی . حاکمسفله:‌ پست ، فرومایهتوفیر:‌اصل معنی دادن حق کسی بتمام و کمال، در اصطلاح دیوان بیشتر شدن مال دیوان از آنچه انتظار می رفت از راه کمتر خرج کردن و صرفه جویی و پس انداز کردن یا محل عایدی تازه ای یافتن (مجتبی مینوی) در اینجا یعنی صرفه، سود خزانه. گزندت رساند:‌فاعل رساند در اینجا حق یعنی خداست.سرت سبز خواهند: کنایه از شادی و خوشحالی و نیز صاحب دولت بودن است.جوشن: خفتان.سلاحی باشد غیر زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه ٔ آهن هم باشد. مضمون بیت اشاره به این سخن علی (ع) که دعا سپر مومن است. و نیز حدیث نبوی که دعا بلا را بر می گرداند.زجر:‌در اینجا یعنی راندن و طرد کردن.تادیب: گوشمال دادنغماز:‌سخن چیننگون طالع:‌بدبختچو سعدی کسی ذوق خلوت چشید/که از هر که عالم زبان درکشید:‌آن کسی مانند سعدی خوشی خلوت گزیدن را درک کرد که از بدگویی مردم عالم زبان بست.از شرح دکتر یوسفی
user_image
مجتبی
۱۳۹۹/۰۷/۱۷ - ۰۳:۲۰:۱۸
سلامآقا با توجه به عکسایی که گذاشتید همه شعر اشتباهه کهبه نظر میاد نوشته داخل عکس ها درست تر باشه چون چیزی که شما نوشتید به فارسی امروزی نزدیک تره. خیلی از لغات باید درست بشه، لطفا